87/2/12
5:45 ص
بیانات حضرت امام خمینی
مطهری فرزند عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگذاری سودمند برای ملت و کشور بود .
من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود .
آثار قلم و زبان او بی استثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشات می گرفت ، برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است .
من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد .
من اگر چه فرزند عزیزی که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشته و دارد .
مطهری در طهارت روح و قوت ایمان وقدرت بیان کم نظیر بود رفت و به ملا اعلی پیوست لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او ، شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود .
ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .
او در عمر کوتاه خود اثرات جاویدی به یادگار گذاشت
با ریختن خون عزیز ما انقلاب ما تایید شد .
خدای را شکر که آنچه از این استاد شهید باقی است با محتوای غنی خود مربی و معلم است .
مطهری پاره تن من بود .
بیانات مقام معظم رهبری
نقش شهید مطهری در اندیشه اسلامی یک نقش بارزی بود .
تنها کسی که هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت خوبترین فرآورده را تقدیم محیط اندیشه اسلامی کرده ، آقای مطهری است .
مطهری یکی از معماران نظام جمهوری اسلامی بود .
خط مطهری ، خط حساسیت در مقابل حرکات نفوذی در داخل اندیشه های اصیل اسلامی است .
مطهری پرچمدار نهضت بازگرداندن شخصیت انسانی زن مسلمان به او بود .
مطهری اهل عبادت و اهل تزکیه اخلاق و روح بود .
بیانات شهید مطهری
اگر حسین بن علی (علیه السلام) بود می گفت : اگر می خواهی برای من عزاداری کنی ، برای من سینه و زنجیر بزنی ، شعار امروز تو باید فلسطین باشد .
یگانه مکتبی که صلاحیت رهبری بشر را دارد اسلام است .
منطق شهید ، منطق سوختن و روشن کردن است .
ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت بر می خواست .
انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزش های انسانی است .
علم ، انقلاب برون است و ایمان ، انقلاب درون .
گریه بر شهید شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او است .
انسان آینده، انسان عقیده و ایمان است نه انسان شکم و دامن .
به خلق خدا خدمت کردن ، مقدمه قرب الهی و رسیدن به مقام قرب خدا ست .
بیماری عمده دنیای جدید این است که عده ای در جستجوی علم منهای دین هستند .
حادثه کربلا یک تجسم است از اسلام در همه جنبه ها اما جاندار و روحدار
امر به معروف و نهی از منکر یگانه اصلی است که ضامن بقای اسلام است .
هر مصلحی اول باید صالح باشد تا بتواند مصلح باشد .
اگر می خواهیم ایمان در دل مردم ایجاد کنیم راهش جبر و زور نیست ، را آن حکمت است موعظه حسنه است .
تکیه گاه تعلیم و تربیت اسلامی عمل است .
اسلام تنها دینی است که توانسته خود بنیانگذار یک تمدن همه جانبه بشود .
استعمار سیاسی و اقتصادی آنگاه توفیق حاصل می کند که در استعمار فرهنگی توفیق به دست آورده باشد .
فیلم سخنرانی امام خمینی پس از شهادت استاد مطهری
فیلم سخنرانی مقام معظم رهبری پس از شهادت استاد مطهری
فیلم گفت و گو با مقام معظم رهبری درباره ابعاد شخصیت استاد مطهری
87/2/12
5:34 ص
مطهری، آموزگار علم و اخلاق
مرتضی مطهری از برجستهترین علما، فلاسفه و متفکران ایران در قرن چهاردهم هجری به شمار میرود. وی در خانوادهای روحانی در شهر فریمان استان خراسان در 1301ش. به دنیا آمد. پدرش شیخ محمدحسین مطهری نیز از علمای آنجا بود.
او خواندن و نوشتن را در مکتب و نزد پدرش آموخت. در فریمان به مدارس جدید رفت و علاقه فراوانی به آموختن از خود نشان داد. در 1311 در حالی که بیش از ده سال نداشت جهت فراگیری علوم اسلامی، عازم حوزه علمیه مشهد شد. در طول بیش از چهار سال اقامت در آن شهر، مقدمات علوم، فقه، اصول و منطق را فراگرفت و خود را آماده فراگیری حکمت و فلسفه نمود. از این رو برای شرکت در مجلس درس میرزا مهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفه الهی، روزشماری میکرد؛ اما این آرزو محقق نشد زیرا میرزا مهدی شهیدی درگذشت و مطهری جوان نیز در پانزده سالگی برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه قم گردید و از درس استادان بزرگی چون حضرات آیات: سید محمدتقی خوانساری، سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر، سید محمدداماد، حاجآقا حسین بروجردی به مدت پانزده سال استفاده کرد. همچنین از درس اخلاق، فلسفه و عرفان امام خمینی، علامه طباطبایی و آقا میرزا علی شیرازی سالها بهرهمند گردید. علاوه بر آن وی در یک حوزه درس خصوصی که علامه طباطبایی برای بررسی فلسفه مادی دراواخر دهه 1320 تشکیل داده بود، حضور یافت. کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم ـ که بعدها با پاورقیهای استاد مطهری منتشر گردید ـ محصول همان جلسات است.
هوش و استعداد فراوان و وسعت دانش و عمق اندیشه وی، او را به عنوان یکی از برجستهترین فضلای حوزه علمیه قم مشهور ساخت و احترام و جایگاه خاصی نزد استادان خود احراز کرد. آیتالله مطهری، عالمی دردآشنا و آگاه به نیازهای فکری زمان خود بود. در دهه بیست که اندیشههای الحادی کمونیستی توسط حزب توده درمیان مردم، به ویژه جوانان و دانشگاهیان ترویج میشد، وی آثار فلاسفه ماتریالیست را به دقت مطالعه کرد و با فلسفه مارکسیسم ـ از طریق آثار فارسی ـ آشنا شد و سپس به نقد علمی آن پرداخت.
آیتالله مطهری در 1331 به تهران مراجعت کرد و در مدارس دینی مروی و سپهسالار تدریس کرد و در 1334 رسماً در دانشکده الهیات و معارف اسلامی تهران آغاز به کار نمود. وی در کنار تدریس، در مجامع مذهبی، انجمنهای اسلامی دانشجویی و دانشگاهی سخنرانی میکرد و به تألیف و تصنیف نیز اشتغال داشت. همه سخنرانیها و آثار نوشتاری آیتالله مطهری، برخاسته از نیازهای فکری و اجتماعی زمانه اوست که فراروی مردم، به ویژه نسل تحصیلکرده و دانشگاهی قرار داشته است. از همین رو حوزه موضوعات سخنان و نوشتههای او متنوع بوده و شامل مباحث فلسفی، کلامی، اجتماعی، اقتصادی، ... و حتی داستان نیز میشود.
در سال های 1339 تا 1341 وی به همراه محمد ابراهیم آیتی محفل ماهانهای در تهران تشکیل داد که صدها نفر از طبقات گوناگون مردم در آن شرکت میکردند. این محفل که «انجمن ماهانه دینی» نام داشت دو سال و نیم ادامه یافت و در آن سی سخنرانی توسط عالمان مبرز اسلامی حوزه و دانشگاه ایراد شد که بعداً به صورت سه جلد کتاب تحت عنوان گفتار ماه انتشار یافت.
با شروع نهضت امام خمینی در 1341 وی به تقویت و ترویج آن کمک کرد و در شب 15 خرداد 1342 به همراه گروه زیادی از علما و وعاظ تهران و شهرستانها دستگیر و به مدت چهل و سه روز زندانی گردید. پس از واقعه 15 خرداد، هیأتهای مؤتلفه اسلامی که به منظور سازماندهی و گسترش نهضت امام در میان توده مردم به طور مخفی تشکیل شده بود، با استاد مطهری که از سوی امام خمینی به عنوان نماینده ایشان معرفی گردیده بود، ارتباط برقرار کردند. استاد مطهری برای تقویت مبانی ایدئولوژیک و سیاسی آنها به طرح یک سلسله مباحث اساسی کلامی و تاریخی پرداخت که بعداً تحت عنوان انسان و سرنوشت و علل انحطاط مسلمین انتشار یافت.
پس از دستگیری و تبعید امام خمینی در آبان 1343، آیتالله مطهری درصدد برآمد تا به تبیین و تعمیق ایدئولوژی اسلامی ـکه زیربنای حرکت اسلامی امام خمینی بود ـ بپردازد و از اینرو فعالیتهای تبلیغی خود را در محافل سنتی و دانشگاهی بیش از پیش گسترش داد. آثار گفتاری و نوشتاری استاد مطهری از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی عمدتاً حول چند محور بود: اول، پاسخگویی به کج فهمیها، برداشتهای نادرست و تحریفآمیز از قوانین و مقررات اسلامی. وی با منطقی قوی، علمی و مستدل به رفع این شبهات میپرداخت. کتابهای حجاب در اسلام، نظام حقوق زن در اسلام، خدمات متقابل اسلام و ایران و کتابسوزی ایران و مصر و دهها سخنرانی دیگر محصول این حوزه از فعالیت اوست. دوم، رد اتهامات دروغین مارکسیستها بر ضد اسلام و بر ملا نمودن بیپایگی ماتریالیسم تاریخی و مارکسیسم. کتابهای علل گرایش به مادیگری، نقدی بر مارکسیم، جامعه و تاریخ، و ... از این قبیل است. سوم، نفی برداشتهای غلط و زدودن خرافات از اعتقادات اسلامی و تبیین اندیشه ناب اسلامی که عمده آثار استاد را تشکیل میدهد. ویژگی بارز استاد مطهری آن بود که به طرح درست و دقیق مطلب میپرداخت و سپس پاسخی مناسب، قوی و محققانه و با زبان و قلمی سلیس و روان که قابل فهم عموم بود عرضه میداشت. از همین رو آثار استاد مطهری هم برای خواص و هم برای عموم مردم قابل فهم و استفاده است.
در 1346ش. استاد مطهری «حسینیه ارشاد» را با همکاری تنی چند، تأسیس کرد. هدف او آن بود تا از متفکران و دانشمندان مسلمان حوزه و دانشگاه دعوت به عمل آورد تا پیرامون ابعاد گوناگون مسائل فرهنگی، اجتماعی، فلسفی، تاریخی و کلامی اسلامی که مبتلابه نسل جوان آن روز بود به سخنرانی بپردازند. گرچه مدیریت آیتالله مطهری بیش از یک سال و اندی به طول نیانجامید، اما توانست که جمع قابل توجهی از آن گروه را فراهم آورد که با استقبال فراوان و روزافزون جوانان دانشگاهی روبرو شد. کتاب محمد خاتم پیامبران (دو جلد) محصول کار مشترک تعدادی از افراد همین گروه است. وی در اواخر 1347ش. از مدیریت حسینیه ارشاد استعفا داد و در 1349 ش. از آن به کلی کناره گرفت، اما کم و بیش به عنوان مدعو، سخنرانی میکرد. او در عاشورای 1390ق./ اسفند 1348ش. نطقی تاریخی علیه صهیونیسم ایراد کرد و بطلان ادعای آن را بر مالکیت سرزمین فلسطین اثبات کرد که متعاقب آن استاد مطهری دستگیر شد و مدتی بعد آزاد گردید. بار دیگر در 1351 و پس از تعطیل شدن حسینیه ارشاد توسط رژیم شاه دستگیر و پس از چند روز حبس در سلول انفرادی آزاد شد.
بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد، پایگاه استاد مطهری به مسجد الجواد منتقل شد که ضمن امامت جماعت آن، به تفسیر قرآن و سخنرانی نیز میپرداخت، اما چندی بعد مسجد الجواد نیز از سوی رژیم تعطیل شد و استاد سخنرانیهای خود را بیشتر در مسجد جاوید و مسجد ارگ تهران ایراد میکرد. اما سرانجام در 1354 ش. وی برای همیشه ممنوعالمنبر گردید. در همان سال «سازمان مجاهدین خلق ایران» که سازمانی با سوابق و ظواهر اسلامی بود با انتشار کتابچهای تحت عنوان مواضع ایدئولوژیک، تغییر ایدئولوژی خود را از اسلام به مارکسیسم، رسماً اعلام داشت و از آن پس استاد مطهری تلاشهای ایدئولوژیک خود را دو چندان نمود. سلسله درسهای «شناخت» که در «کانون توحید» تهران توسط استاد ایراد شد، تلویحاً پاسخی به بیانیه سازمان بود.
از آن زمان تا آغاز انقلاب اسلامی، استاد مطهری به سبب محدودیتهایی که رژیم برایش ایجاد میکرد، از دو طریق به فعالیتهای فکری و فرهنگی خود ادامه داد: نخست به همراه جمع کوچکی از استادان دانشگاه، کلاس بحث و بررسی فلسفی تشکیل داد که در آن به مباحث فلسفی تطبیقی میپرداختند؛ دوم، حوزه درس خصوصی در قم و برای تنی چند از طلاب فاضل ایجاد کرد که در آن موضوعاتی مانند «مارکسیسم» و «حکومت در اسلام» مورد بحث قرار میگرفت.
در 1355ش. استاد مطهری به دنبال درگیری ساختگی که توسط یکی از استادان مارکسیست با دانشجویی مسلمان روی داد، بازنشسته گردید. در همان سال وی توانست با وجود مشکلات فراوان، خود را به نجف رسانده و با امام خمینی دیدار و راجع به حوزه علمیه قم و مسائل سیاسی و فکری کشور با ایشان مذاکره کند. ظاهراً پس از بازگشت از این سفر بود که «جامعه روحانیت مبارز تهران » را به منظور تشکل دادن به روحانیون این شهر، به همراه تنی چند از دوستان روحانی خود تشکیل داد.
آیتالله مطهری پس از تبعید امام، روابط خود را با ایشان از طریق ارسال پیک و نامه همچنان حفظ کرد و به عنوان برجستهترین نماینده طرز فکر امام در ایران به شمار میرفت. بعد از درگذشت ناگهانی حاجآقا مصطفی خمینی (فرزند امام) در آبان 1356 ش. مجلس ختم باشکوهی در مجلس ارگ تهران به همان مناسبت تشکیل شد که بسیاری از روحانیون سرشناس تهران و شهرستانها و نیز روشنفکران برجسته مسلمان در آن شرکت کردند. استاد مطهری نقش اصلی را در تشکیل آن مجلس بر عهده داشت و از سوی امام از شرکتکنندگان تشکر نمود. وی علاوه بر ارادت و ارتباط بسیار نزدیک با امام، روابط خوب و صمیمانهای با سایر مراجع تقلید داشت و مورد اعتماد و احترام آنان نیز بود و در جریان انقلاب نقش مؤثری در هماهنگی مراجع با نهضت امام ایفا نمود. چنانکه در اعلامیهای که آیتالله شریعتمداری به مناسبت سرکوب قیام 29 بهمن 1356 ش. تبریز صادر نمود، آیتالله مطهری نقش مهمی در تدوین آن داشت. پس از هجرت امام به پاریس در 13 مهر 1357، مرکز هدایت انقلاب در داخل کشور و هماهنگی آن با امام، منزل استاد مطهری بود.
در پاییز 1357 ش. که کارکنان صنعت نفت به نشانه همبستگی با انقلاب اعتصاب کردند، کمبود شدید سوخت با شروع فصل سرما در کشور نمودار شد. این اقدام گرچه موجب فلج شدن رژیم میگردید و ضربهای کوبنده برای آن بود، اما چون برای مردم نیز مشکلات فراوانی به همراه داشت لذا استاد مطهری به امام پیشنهاد کرد تا هیأتی از سوی ایشان به مناطق نفتخیز کشور سفر کرده و کارکنان را متقاعد کنند تا در حد نیاز مردم، نفت تولید و عرضه شود که چنین نیز شد.
در زمستان 1357 آیت الله مطهری برای دیدار و تبادل نظر با امام به پاریس رفت و از سوی امام خمینی مسئول تشکیل شورای انقلاب گردید و اعضای شورا نیز از سوی وی به امام پیشنهاد شد که مورد قبول و تأیید ایشان قرار گرفت. در بهمن ماه آن سال که بختیار مانع ورود امام به داخل کشور شد، روحانیون در اعتراض به این اقدام، در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند که آیتالله مطهری در صف مقدم روحانیون قرار داشت. همچنین پیش از ورود امام کمیته استقبال از ایشان را تشکیل داد و متن پیام خوشامدی را که در فرودگاه تهران و در حضور امام خوانده شد به قلم خود نوشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، استاد مطهری همچون گذشته مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای امام بود و در انتصاب افراد در پستهای کلیدی اوایل انقلاب و ایجادنهادهای انقلابی به امام کمک میکرد که از جمله این ارگانها، «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» بود. وی آسیبهای انقلاب را به درستی میشناخت و از نفوذ هر خطری به پیکر انقلاب به شدت جلوگیری میکرد، چنانکه نقش مؤثری در بازگشت آیتالله طالقانی در فروردین 1358 به تهران ایفا نمود و اجازه نداد که منافقان از گلایهها و انتقادات او به نفع خود بهرهبرداری کنند. در یادداشتی که از استاد مطهری به جای مانده، مطالبی به خط او وجود دارد که قرار بوده در فردای آن روز به امام پیشنهاد کند، از جمله: تشکیل نماز جمعه، ایجاد سازمانی برای روحانیت، پیشنهاد حجاب اسلامی مورد قبول، ایجاد دفتر رهبر انقلاب، اعزام آیتالله سید اسدالله مدنی به تبریز، تعلیم فنون نظامی برای افراد هیجده تا چهل سال به طور اجباری یا داوطلب، تسهیلات ازدواج برای پسران و دختران بعد از بلوغ، و ...
آیتالله مطهری به همان اندازه که طرف اعتماد و علاقه امام قرار داشت مورد بغض مخالفان انقلاب، به ویژه منافقان بود و همه به نقش بارز او در شکلگیری انقلاب اسلامی اذعان داشتند. از این رو برای شکست انقلاب، استاد مطهری در روز سهشنبه 12 اردیبهشت 1358 پس از بازگشت از جلسه شورای انقلاب، توسط «گروه فرقان» که به «خوارج» معروف شدند، به شهادت رسید.
خبر شهادت آیتالله مطهری موجب اندوه و ماتم مردم سراسر کشور گردید. پیکر او از دانشگاه تهران، و در میان شیون و عزاداری صدها هزار نفر از مردم تهران تشییع شد و سپس به قم انتقال یافت و به دستور امام خمینی در حرم حضرت معصومه (س) دفن گردید.
به مناسبت شهادت آیتالله مطهری، امام دو روز به سوگ نشست و پیامی انتشار داد و مراجع عظام تقلید و هیأت دولت نیز پیامهای تسلیتی صادر کردند و مجالس ختم متعددی در تهران و شهرستانها تشکیل شد. در بخشی از پیام امام آمده بود «اینجانب به اسلام و اولیای عظیمالشأن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران، ضایعه اسفانگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام، مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض میکنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه هدف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادهام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد. در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان،ثلمهای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست ... مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود رفت و به ملأ اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی وفلسفیاش نمیرود....»
استاد مطهری آثار فراوانی از خود بر جای گذارده است که از جمله آنها میتوان به عناوین زیر اشاره کرد: اصول فلسفه و روش رئالیسم (پاورقیها)؛ عدل الهی، نظام حقوق زن در اسلام؛ بیست گفتار؛ ده گفتار؛ مسئله حجاب؛ علل گرایش به مادیگری؛ انسان و سرنوشت؛ داستان راستان؛ آشنایی با علوم اسلامی؛ نهضتهای اسلامی درصد ساله اخیر؛ تماشاگهراز؛ نقدی بر مارکسیسم؛ آشنایی با قرآن؛ گفتارهای معنوی، ... آثار استاد تاکنون بارها و به صورتهای گوناگون به چاپ رسیده و تعدادی از آنها به زبانهای خارجی ترجمه و انتشار یافته است.
علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، محمد حسن رجبی
87/2/12
5:31 ص
تبارشناسی گروهک تروریستی فرقان
پژوهشگر: رسول جعفریان
اکنون که با گذشت 27 سال از شهادت استاد مرتضی مطهری، هنوز جامعه ایران و نظام جمهوری اسلامی در حسرت از دست دادن این استاد فرزانه است، شاید هنوز باور این واقعیت سخت باشد که این شخصیت علمی توسط گروهی ترور شده که رهبر آن یک طلبه انقلابی و مبارز بوده است.
این مقاله به قلم استاد رسول جعفریان، به بازخوانی پرونده عبرتآموز جوانان پرشوری میپردازد که هرچند از طریق جلسات مسجد و تفسیر و از سر مخالفت با رژیم پهلوی جذب گروهک فرقان شدند، اما کجفهمیها و تعصبها و عدم ارتباط آنها با روحانیت اصیل باعث شد تا با تحلیلهای خاص، دستان خود را به خون پاکانی چون مرتضی مطهری، محمد مفتح، مهدی عراقی، قاضی طباطبایی، آلوده کنند.
آنچه میخوانید، متن تدوینشده فصلی از کتاب «جریانهای مذهبی سیاسی ایران از سال 20 تا 57» است که اکنون ششمین چاپ آن نیز به زیور طبع آراسته شده است.
گروهک فرقان به رهبری طلبهای به نام اکبر گودرزی، یکی از شاخصترین گروههای نه تنها منفصل از روحانیت، که مخالف صریح با روحانیت بوده است. اکبر گودرزی اهل لرستان ـ روستای دوزان در نزدیکی الیگودرز، جایی میان خمین و الیگودرز ـ بوده و از آنجا که پدرش چوپان بود، فرقانیها از وی با عنوان «چوپان زاده آزاده» یاد میکردند. وی در حوالی سال 1335 متولد شده (در شناسنامه 1338 قید شده)، در سال 51 یا 52 عازم، خوانسار شده و مدتی در مدرسه علمیّه آنجا تحصیل کرده و سپس یک سال در قم مانده و بعد از آن به تهران آمده و مدتی را در مدرسه چهلستون و سپس در مدرسه حاج شیخ عبدالحسین بیتوته که به سال 56 آنجا را نیز ترک کرده و از لباس طلبگی هم خارج شده است. او علاوه بر درس طلبگی، درس جدید را هم تا کلاس یازده خوانده است.
گودرزی در سال 56، کلاسهای تفسیر در مناطق مختلف تهران (نازیآباد، سلسبیل، قلهک، جوادیه و خزانه بر پا و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب میکرد. البته برخی از این جلسات هم به اقتضای فضای آن سالها در خانههای افراد علاقهمند تشکیل میشد.
مساجدی که گودرزی جلسات قرآن را در آنها برگزار میکرد، عبارت بود از مسجد «الهادی»، خیابان شوش، مسجد «فاطمیه خزانه»، مسجد «رضوان» خیابان اتابک، مسجد «شیخ هادی» و مسجد «خمسه قلهک». مسجد «اعظم» هم که کتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبی به آنجا رفت و آمد داشتند، در اختیار علی حاتمی (که در زندان خودکشی کرد)، یکی از فرقانیها بود و افرادی را در همانجا جذب این گروه کرد.
گودرزی گروهک فرقان را در درون همین جلسات قرآن تأسیس و رهبری کرد. وی از سال 56 به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد، اما به جز این اعلامیهها، فعالیت دیگری نداشت. یکبار برای مدت کوتاهی به پاکستان رفت تا عازم اروپا شود و نوشتههای تفسیریش را انتشار دهد، که به دلیل فراهم نشدن شرایط به ایران بازگشت. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، با اسلحههایی که وی و همراهانش از پادگانهای فتح شده توسط مردم به دست آوردند ـ از همان نخست ـ وارد فاز نظامی شد. اما . . . این زمان، نظام شاهی سقوط کرده بود و گروهک فرقان که عقیده به مبارزه داشت ـ چون همه چیزش به مفهوم مبارزه ختم میشد ـ بهجنگ با نظام اسلامیِ جدید روی آورد.
گودرزی با داشتن شماری از جوانانی که همچنان روحیات انقلابی سالهای 55 ـ 57 را داشتند، آنان را بر اساس آموزههای قرآنی نشئت گرفته از برداشتهای خود، به شدت بر ضد روحانیت و آنچه آن را «آخوندیسم» مینامید، تربیت کرده بود.
او همزمان با انتشار جزوات تفسیری، خود نیز در ترورهای سال 58 درگیر شد و مستقیم در ترور شهید قرنی شرکت داشت. گودزری در 18 دی ماه 58 دستگیر و در 3 خرداد 59 تیرباران شد. در این روز، تعداد دیگری از اعضای این گروه با نامهای سعید مرآت، عباس عسکری، علیرضا شاه بابابیگ و حسن اقرلو هم تیرباران شدند و علی حاتمی هم در زندان خودکشی کرد.
نقش اکبر گودرزی در فرقان
سازمان اصلی فرقان روی دوش اکبر گودرزی بود که کسانی مانند سعید واحد، محسن سیاهپوش، حمید نیکنام، علی اسدی و بهرام تیموری، زیر نظر مستقیم او بودند. محمد متحدی در ارومیه و تبریز و عامل اصلی ترور شهید قاضی طباطبائی بود. عباس عسکری، دیگر عضو فعالی بود که کمال یاسینی و سعید مرآت زیر نظر او بودند. حسن اقرلو، عضو فعال دیگر بود که عبدالرضا رضوانی، امیر فعله نوتاش و... زیر نظرش فعالیت میکردند.
به این ترتیب، با شگفتی باید گفت، تشکیلات فرقان در اختیار یک جوان 25 ساله (گودرزی متولد 1338) بوده است، که در همین فاصله سنی، برای بیش از بیست جزء قرآن، حدود بیست جلد تفسیر قرآن نوشته بود و علاوه برآن، برای صحیفه سجادیه نیز شرحی دو جلدی داشت. کتابی نیز در شرح دعای عرفه و جزوهای دیگر در شرح خطبه امر به معروف امام حسین (ع) دارد. همین طور کتاب پرحجمی تحت عنوان توحید و ابعاد گوناگون آن نوشته است. افزون بر اینها، بیشتر نوشتههای فرقانیها و نشریات آنها ـ تا پیش از دستگیری ـ از خود اوست.
پس ازکشته شدن گودرزی، فرقانیها از وی با نام ششمین شهید ایدئولوژیک یاد میکنند. (با احتساب شریعتی به عنوان پنجمین شهید). اشاره شد که در کنار وی، علی حاتمی معلم (که در زندان خودکشی کرد)، علیرضا شاه بابابیگ تبریزی و سعید مرآت (هر دو دانشجو) نیز بودند که اینان نیز دستگیر و اعدام شدند.
این را باید افزود که گروهک فرقان در آغاز با نام گروه «کهفیها» شهرت داشت و بعدها به نام فرقان شناخته شد. رژیم شاه از فعالیت این گروه، کمابیش اطلاعاتی داشت، اما به دلیل درگیر شدن در ماجراهای سال 56 و فزونیحرکتهای سیاسی و نیز ضعیف شدن ساواک، گویا گزارش چندانی از فعالیت آنها که آن زمان بیشتر، همین جلسات قرآن بوده، نداشته است.
یکی از گزارشهای بر جای مانده، حکایت از آن دارد که در مجلسی که حسام و نادر، فرزندان شهید عراقی حضور داشتند، یکی از این دو نفر میگویند: «رهبر گروه کهفیها، آخوندی به نام گودرزی است که جمعهها در مسجد «خَمْسه»، حدود خیابان دولت، صحبت میکند و گنجهای و آشوری نیز از کادرهای گروه موصوف هستند که امور مربوط به نشریات گروه تحت نظارت و شرکت آنان اداره میشود و قرار است، به زودی مناظرهای بین یکی از این دو نفر و صالحی نجف آبادی، انجام شود.
مهدی عراقی نیز اظهار داشته که آشوری از جانب گروه کهفیها با او تماس گرفته و در مورد وحدت با کمونیستها و مسائلی از این دست، مذاکره کرده، لیکن بعدها قطع ارتباط نموده است».
اشاره کردیم که برخی از مهمترین افراد این گروه عبارت بودند از عباس عسکری، کمال یاسینی و علی حاتمی. عسکری، یکی از قدیمیترین افراد این گروه بود که از سال 55 با گودرزی همکاری داشت و بعدها خود نیز مطالبی مینوشت؛ در واقع، وی نفر دوم گروهک فرقان به شمار میآمد و افراد بسیاری توسط وی به این گروه، پیوند خورده بودند.
شیوه جمعآوری امضا
این گروه که همزمان با رشد فزاینده نسل جدید مذهبی و متأثر از جریانهای روز برآمده بود، توانست عدهای را در شماری از مدارس و مساجد تهران، جذب کند؛ از آن جمله، مدرسه «جهانآرا» بود که شماری از معلمان آن (همچون علی حاتمی و حسن نوری که دومی از ترورکنندگان مرحوم مفتح بود) جذب فرقان شدند. همین طور گودرزی تلاش کرد تا پایگاهی در مسجد «قبابه» به دست آورد که با مخالفت مرحوم مفتح روبهرو شد. مسجد «رفعت» هم در نزدیکی خیابان دولت، یکی از پایگاههای اصلی فرقان بود. گودرزی در زمینه کار ایدئولوژیک، عمدتا در کار نشر جزوات تفسیر قرآن بود که مطالب آن سخت بیپایه، مغلوط و در عین حال، در قالب برداشتهای سمبولیک و انقلابی بود.
در نشریهای که به سال 60 توسط بقایای فرقانیها منتشر شده، آمده است که اکبر گودرزی از سال 1350 «برای راهیابی آزادانه به قرآن و متون اصلی»، تلاش خود را آغاز کرده است. حاصل این مطالعات در سال 55 به دست آمد و نخستین کارهای تفسیری وی در همان سال عرضه شد. به نوشته همین نشریه، از همان زمان آقای مطهری در جلسات هفتگی به نقد کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» (که به نام صادق داودی چاپ شده) و تفسیر وی پرداخته است.
گفتنی است که فرقانیها کتاب «توحید و ابعاد گوناگون» آن را از آن روی نوشتند که معتقد بودند، ضعف عمده تشکلها و سازمانهای انقلابی، از مشروطه تا زمان آنها، نبود نوعی آگاهی مکتبی بوده است. در مقدمه این اثر، با اشاره به آن ضعف، اشاره شده است که این کتاب برای پر کردن آن خلا نوشته شده است.
بحثهای نخستین این اثر در تعریف اسلام و توحید است و بنا به توضیحی که در آن آمده، «خلاصهترین تعریف توحید، نمود خارجی جنگ سراسری و دایمی موجودات برای حل تضادها و راه یافتن به تکامل برتر و بالاتر است». توحید اندیشهای است برای تعریف مسیر حرکت موجودات در دل این تضادها به سوی الله که نقطه نهایی تکامل است. این مباحث که در قالب تحمیل برخی از تفکرات ابتدایی با آیات قرآنی طرح میشود، تا پایان کتاب ادامه دارد. در این تعریف که بر فرض پذیرش بیان نوعی حرکت تکاملی برای تمامی موجودات است، قیامت با تعبیر «روز تحقق استعدادها» تعریف میشود. آن گاه پس از ارائه برخی از آیات، نتیجه آن میشود که «پس از دید کلی و طبیعی، میتوانیم قیامت را مرحله تحقق ساعت یا فعلیت سعی عمومی موجودات به حساب آورد و از دید اجتماعی و در رابطه با پیکار خونین انقلابگران توحیدی، آن را نهاییترین، دامنهدارترین و فراگیرترین و سازندهترین انقلاب توحیدی و مرجع همه انقلابات تاریخی به شمار آوریم».
موضعگیری درباره شریعتی
اما در سال 1356؛ یعنی سال آغاز فعالیت فرقان، با درگذشت دکتر شریعتی، نخستین اعلامیه از سوی این جریان نوپا انتشار یافت. آنچه در این شرایط، سبب برآشفتن فرقانیها شد، اطلاعیه مشترک مطهری ـ بازرگان بود که چند روز پس از انتشار، بازرگان بر اثر اصرار دوستان یا تهدید مخالفان امضایش را پس گرفت. به دنبال صدور آن اطلاعیه، گودرزی اطلاعیهای صادر کرد و به تهدید مخالفان شریعتی و در واقع آقای مطهری پرداخت. در این اطلاعیه، با اشاره به ائتلاف ارتجاع و روشنفکران مدرن؛ یعنی مطهری و بازرگان، آمده است که «حاصل زشت این ائتلاف ناجوانمردانه، آن هم در شام غریبان شهیدان و در اجرای اهداف شوم نفاقپیشگان تاریخ» بوده، بهگونهای که «اعلامیهای به تاریخ 56.9.23 و با امضای چهرههایی همچون مطهری و بازرگان درآمد که بازتاب مقاصد پوشیده جبهه مؤتلفه بود و از تبادلنظر میان آنها که طبعا چیزی جز مسخ هدف شهیدان و فرهنگ انقلابی آنها را در بر نمیگیرد، حکایت میکرد.
سپس با نقد برخی از عبارات آن نامه آمده است که «عوامفریبی و خیانتپیشگی عوامل مزبور از فرازی دیگر از نوشتهشان روشن میشود..». در سالگرد سفر دکتر شریعتی به خارج از کشور و مرگ وی، باز فرقان اطلاعیهای داد و ضمن آن سخت به صادر کنندگان آن بیانیه حمله کرد.
موضعگیری بعدی آنان، اطلاعیهای بود که به مناسبت قیام قم و تبریز صادر شد و آنان حادثه مزبور را «ضمن احترام به خون بیگناهان» چنین تحلیل میکنند که این جریان، حرکتی است در جهت «زنده کردن دوباره روحانیت حاکم» و این که «دخالت بیرویه روحانیت را» باید «فاجعهای عظیم» دانست. در این بیانیه، خطاب به شریعتی! آمده است که «روحانیت تجدید حیات یافته و انقلابی که هنوز هم از متهم کردن تو به انواع تهمتهایسفارشی دست باز نداشته و هنوز هم ملایان بزرگ و فقهای عظیمالشأن و مفسران عالیقدر و وعاظ شهیر و فضلای فضول به کفر و وهابی بودنت فتوا میدهند و مطالعه آثارت را تجویز نمیفرمایند... بار دیگر سنگر مدافع اسلام شدند».
به هر حال، به نوشته مؤلف کتابچه فرقان چیست کار تدوین ایدئولوژی فرقان در پایان سال 56 به اتمام رسید. از آن پس، گروه، افزون بر تلاش برای پیگیری کارهای ایدئولوژیک، به تحلیلهای سیاسی و درک شرایط سیاسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم پرداخت. همزمان نشریهای هم به نام فرقان منتشر کرد، که نخستین شمارهاش در اسفند 56 به چاپ رسید. بعدها پس از پیروزی انقلاب نیز نشریهای با نام ذکر تحت عنوان نشریه «دانش آموزی» از سوی فرقان انتشار مییافت.
علت روی آوردن به ترور
این گروه برای پیاده کردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم شاه، تازه در بهمن 57 به تجهیزات نظامی مجهز شد! در این زمان، انقلاب پیروز شده بود و فرقان که «روحانیت را از بنیان و اساس باطل» میدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنان کرد. نخستین عاملی که فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی کشاند، قربانی شدن «ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی بود». همچنین تلاش برای «آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم»، عامل دیگر این رویکرد، مبارزه قهرآمیز بود! برای فرقان، اکنون جای پرسش این بود که چه بایدکرد؟ بر اساس آیه «فقاتلوا ائمة الکفر»، گروهک فرقان تصمیم گرفت، نخست مرحوم محمد ولی قرنی و سپس مرحوم مطهری را بکشد! انتخاب مطهری برای آن بود که «فکر به قدرت رسیدن دیکتاتوری آخوندیسم و آمادهسازی تشکیلاتی آن مدتها قبل، حتی پیش از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود».
تفسیرهای عجیب و غریب از قرآن
منهای مجاهدین که متأثر از مارکسیسم بودند، از سال 50 به این سو، برخی گروههای مذهبی با توجه به قرآن و نهج البلاغه و تفسیر دلبخواهی از آنها بر پایه نگرش مبارزاتی و به اصطلاح انقلابی، جریانهای جدیدی را پدید آوردند.
فرقانیها در سال 56 و 57 مجلدات زیادی از تفسیر قرآن خود را که تحت عنوان پیام قرآن منتشر میشد، پخشکردند. تفسیر (با عنوان کلی پیام قرآن) و آثاری که از آنها ملاحظه شد، عبارت است از: «تفسیر فاطر»، «یس»، «صافات»، «تفسیر احزاب»، «سبأ و نجم، «تفسیر عنکبوت و روم»، «تفسیر لقمان و سجده»، «تفسیر شوری، و زخرف»، تفسیر «محمد، فتح و حجرات»، «تفسیر دخان، جاثیه و احقاف»، «تفسیر سوره مؤمن و فصلت» و تفسیر سوره «فرقان و نور»؛ همه اینها که گفته شد، نام مؤلف آنها نجمالدین شکیب آمده است که مانند دیگر نامهای روی تفاسیر مستعار است. تفسیر سوره انبیا به نام حسین صادقی، تفسیر سوره بقره (جواد صابر) تفسیر سوره مریم، تفسیر سوره طه (حسن قائمی)، تفیسر توبه، تفسیر شعراء، نمل، و قصص (احسان کمالی) تفسیر سوره یوسف، تفسیر جزء سیام (یا تفسیر نبأ تا ناس)، (محمد حسین آل یاسین و نیز به اسم احسان کمالی)، تفسیر مزمل، مدثر، قیامت، انسان و مرسلات (نجم الدین منتظر)، تفسیر سوره کهف و تفسیر ذاریات و ق، ترجمه کامل از قرآن نیز از آنان منتشر شده است. همچنین کتابی با نام فرازی از نهج البلاغه و شرح دعای عرفه (نام دیگرش، پیام حسین)، فروغ نهج البلاغه دو جلد و کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» (صادق داودی، نشر کاظمیه 320 ص). نشریات یک ساله آنان (1357) تحت عنوان سالنامه فرقان چاپ شده است.
کتابی با نام دعا: تجلی خداگونگی انسان از سوی همین گروه (به نام محمد حسین آلیس) چاپ شده که شرح صحیفه سجادیه است. در اینجا هم به مانند تفاسیری که از قرآن ارائه شده، همه مضامین در ارتباط با انقلاب و ضد انقلاب تحلیل و تفسیر شده است.
کتابی دیگر با عنوان اصول تفکر قرآنی، به عنوان کتاب دوم توحید و ابعاد گوناگون آن،به نام داود قاسمی، چاپ شد که اصولی کلی مستخرج از قرآن درباره انسانشناسی و ایمان و انقلاب و ضد انقلاب است. در همین کتاب است که از مرحله غیب انقلاب و مرحله شهود آن سخن به میان آمده و به تفصیل از قرآن برای مرحله پیش از انقلاب و پس از پیروزی بهرهگیری شده است. در این بخش، بهروشنی آیه دوم سوره بقره که ایمان به غیب را مطرح کرده، به معنای ایمان به غیب انقلاب تفسیر شده است. در باره ارتباط غیب و صلاة هم آمده است که «به طور کلی همه اصول تئوریک حزب توحیدی در مرحله غیب انقلاب در کلمه «صلاة» جمع شدهاند».
همانجا در تفسیر وحی هم گفته شده است: وحی در تعریف کلی آن، همان شناخت پدیده نسبت به راه تکامل خویش بر حسب ظرفیت وجودی و مدار تکاملیش یا به قول امام، آن انفجار درونی و درد تکامل خواهی است. شاید این کتاب، صریحترین اثر در باز کردن آثار بیپایه فرقان باشد.
در زمینه نوشتههای تفسیری آنان، آقای مطهری که در این سالها روی تفسیر کار میکرد، نسبت به این مسأله احساس خطر فراوان کرده، مرتب هشدار میداد و از اتفاق، همین بحث غیب و شهود انقلاب را مثال میزد. تفسیرهای متعدد و گسترده اینان طی سال 55 و 56 موجی از بیم و هراس را در میان متدینان دامن زد. هر چند، گستردگی جریانات مختلف، باز شدن فضای سیاسی کشور و ورود گروههای مختلف به عرصه مبارزه، اجازه بروز بیشتر به این ماجرا را نداد، در غیر این صورت، ممکن بود که جریان فرقان، به حرکتی شبیه به آنچه میرز اعلی محمد باب ایجاد کرده بود، منجر شود.
محمد مهدی جعفری از دیداری که همراه دکتر پیمان در سال 1356 با اکبر گودرزی داشته، یاد کرده و میگوید: من یک جلد تفسیر آنها را مطالعه کردم و به آنان گفتم که این تفاسیر، انقلابی و امروزی است و مضمون آن با روح قرآن مطابق نیست. برای نمونه؛ در داستان یوسف، گرگ به معنای ضد انقلاب گرفته شده که حضرت یعقوب، یوسف را برای به دام انداختن ضد انقلاب به سوی آنها فرستاده است. یا برای مثال؛ محراب را به معنای سنگر گرفته و «امام» را رهبر انقلابی میگرفتند.
در این میان، بیش از همه، استاد مطهری از این تفاسیر برآشفت و در مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری تحت عنوان ماتریالیسم در ایران سخت به آرای تفسیری و تعابیری که آنان در ترجمه آیات و مفاهیم قرآنی آوردهاند، حمله کرد.
گروهک فرقان، پس از انجام این ترورها، با رخنه برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، لو رفته و همگی آنان، از جمله گودرزی، رهبر آنان، به دام افتاده، کشته شدند.
گویا، دو نفر از اعضای این گروه گریختند که بعدها به خارج از کشور رفتند. در حال حاضر گهگاه اطلاعیهای از گروهک فرقان در برخی از سایتهای خبری خارج از کشور دیده میشود. در آستانه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران در 27 خرداد 1384، بار دیگر چند انفجار صورت گرفت که از طرف وزیر کشور به گروه خوارج فرقان منسوب شد.
بقایای فرقانیها تا اوایل سال 60 که همچنان به انتشار برخی از جزوات میپرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده کرده، آنان را با اندیشههای خود پیوند میدادند.
87/2/8
8:14 ص
جدول نتایج نهایی انتخابات به همراه گرایش سیاسی منتخبان
نتایج نهایی انتخابات در 54 حوزه انتخابیه اعلام شد.
به گزارش رجانیوز، ستاد انتخابات وزارت کشور با اعلام نتایج نهایی در این حوزه ها که انتخابات در آنها به دور دوم کشیده شده بود، پرونده انتخابات مجلس هشتم را بست تا تکلیف تمام کرسی های سبز بهارستان به جز حوزه هایی که انتخابات در آنها باطل شده بود، مشخص شود.
جدول زیر نمایانگر ترکیب آرا در حوزه های انتخابیه با تفکیک گرایش های سیاسی راهیافتگان به مجلس هشتم است.
پیروزی قاطع اصولگرایان، توفیق قابل توجه کاندیداهای مستقل، ورود چهره های جدید به مجلس، عدم تغییر جدی در وزن عددی فراکسیون اقلیت با شکست سنگین اصلاح طلبان و لیست موازی اصولگرایان، از نشانه های روشن این انتخابات بود.
من این شکست چندین باره را به "یاران خاتمی" و اصلاح طلبان (از نوع آمریکایی) تسلیت عرض می کنم!
پیام رسان