86/12/19
8:48 ص
و همه درها اگر بسته باشه این در به روی بهشت بازه و اون در در جهاده ..
ما هیچ چاره ای نداریم که در راه خدا بجنگیم، فی سبیل الله، نه به خاطر پول، نه ثروت، نه زن و بچه، نه شهوت، نه هوای نفس، نه مکنت، نه قدرت، نه جاه، نه مقام، نه ریاست، هیچی ... ما فقط در راه خدا باید بجنگیم و مایه بگذاریم .......
به قول امام عزیز ما چون حسین وارد شدیم و چون حسین هم باید به شهادت برسیم
86/12/18
9:58 ص
ابراهیم همت! خاک پای شما بسیجیهاست
محو سخنان حاج همت بودم که در صبحگاه لشگر با شور و هیجان و حرکات خاص سر و دستش مشغول سخنرانی بود. مثل همیشه آنقدر صحبت های حاجی گیرا بود که کسی به کار دیگری نبپردازد. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و صدا فقط صدای حاج همت بود و گاهی صدای صلوات بچه ها. تو همین اوضاع صدای پچ پچی توجه ها را به خود جلب کرد. صدای یکی از بسیجی های کم سن و سال لشگر بود که داشت با یکی از دوستاش صحبت می کرد.
فرمانده دسته هرچی به این بسیجی تذکر داد که ساکت شود و به صحبت های فرمانده لشگر گوش کند، توجهی نمی کرد. شیطنتش گل کرده بود و مثلاً می خواست نشان بدهد که بچه بسیجی از فرمانده لشگرش نمی ترسد. خلاصه فرمانده دسته یک برخورد ی با این بسیجی کرد.
سرو صداها کار خودش را کرد تا بالاخره حاج همت متوجه شد و صحبت هایش را قطع کرد و پرسید: «برادر! اون جا چه خبره؟ یک کم تحمل کنید زحمت رو کم می کنیم».
کسی از میان صفوف به طرف حاجی رفت و چیزی در گوشش گفت. حاجی سری تکان داد و رو به جمعیت کرد و خیلی محکم و قاطع گفت: «آن برادری که باهاش برخورد شده بیاد جلو.»
بسیجی کم سن و سال شروع کرد سلانه سلانه به سمت جایگاه حرکت کردن.
حاجی صدایش را بلند تر کرد: «بدو برادر! بجنب»
بسیجی جلوی جایگاه که رسید، حاجی محکم گفت: «بشمار سه پوتین هات را دربیار» و بعد شروع کرد به شمردن.
بسیجی کمی جا خورد و سرش را به علامت تعجب به پهلو چرخاند.
حاجی کمی تن صدایش را بلندتر کرد و گفت: «بجنب برادر! پوتین هات» بسیجی خیلی آرام به باز کردن بند پوتین هایش همه شاهد صحنه بودند. بسیجی پوتین پای راستش را که از پا بیرون کشید، حاجی خم شد و دستش را دراز کرد و گفت: «بده به من برادر!» بسیجی یکه ای خورد و بی اختیار پوتین را به دست حاجی سپرد. حاجی لنگ پوتین را روی تریبون گذاشت و دست به کمرش برد و قمقمه اش را درآورد. در آن را باز کرد و آب آن را درون پوتین خالی کرد. همه هاج و واج مانده بودند که این دیگر چه جور تنبیهی است؟
حاجی انگار که حواسش به هیچ کجا نباشد، مشغول کار خودش بود و یکدفعه پوتین را بلند کرد و لبه آن را به دهان گذاشت و آب داخلش را نوشید و آن را دراز کرد به طرف بسیجی و خیلی آرام گفت: «برو سرجایت برادر!» بسیجی که مثل آدم آهنی سرجایش خشکش زد بود پوتین را گرفت و حاجی هم بلند و طوری که همه بشنوند گفت: «ابراهیم همت! خاک پای همه شما بسیجی هاست. ابراهیم همت توی پوتین شما بسیجی ها آب می خوره، ابراهیم همت از همه شما التماس دعا داره»
جوان بسیجی یکدفعه مثل برق گرفته ها دستش را بالا برد و فریاد زد: برای سلامتی فرمانده لشگر حق صلوات.
و انفجار صلوات، محوطه صبحگاه را لرزاند.
86/12/18
7:12 ص
فهرست کاندیداهای جبهه متحد اصولگرایان در 30 استان کشور
به گزارش خبرگزاری فارس، فهرست کاندیداهای این جبهه در 30 استان کشور به شرح زیر اعلام شده و انتظار میرود در شهرستانهایی که نامزد جبهه متحد اصولگرایان معرفی نشده، به زودی معرفی و وارد گردونه رقابتهای انتخاباتی شود.
جبهه متحد اصولگرایان دربرگیرنده طیف های اصلی اصولگرا و از جمله گروه های 18 گانه جبهه پیروان خط امام و رهبری، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، اصولگرایان تحولخواه، رایحه خوش خدمت و حامیان دولت و برخی دیگر از عناصر موثر و اثر گذار در جریان اصولگرا است که طی سال های گذشته نقش چشمگیری در پیروزی و کارآمدی اصولگرایان در عرصه های مختلف و انتخابات داشته اند.
فعالان جبهه متحد اصولگرایان طی سال جاری با برگزاری نشست های متعدد موفق شدند بزرگترین ائتلاف را در جریان اصولگرا تحقق بخشند.
اسامی نامزدهای معرفی شده با عنوان جبهه متحد اصولگرایان به تفکیک استان ها به شرح ذیل است:
1) استان آذربایجان شرقی:
تبریز: تاجالدینی، فرهنگی، متفکر، آزاد، برپور، خانم شایق، ابراهیمی.
بناب: ضیاءالله عزازیی.
سراب: رضا رسولی.
ملکان: شهروز افخمی.
میانه: سیدبهلول حسینی، مهدی اسماعیلی.
بستانآباد: سلیمان امیری.
کلیبر: فتحیپور.
ورزقان: رضا علیزاده.
اهر: ولیالله دینی.
2) استان آذربایجان غربی:
ارومیه: خانم راضیه پورحیدری، فتحنژاد، بیتالله جعفری.
میاندوآب: محبینیا، اسدی.
مهاباد: سیدابراهیم نوربخش.
نقده: محمدباقر بهادری.
سردشت: قادری.
3) استان اردبیل:
اردبیل: جواد صبور، نوعیاقدم، قاسم محمدی.
پارسآباد: سلیمان فهیمی.
گرمی: اسماعیلی، نیکنام.
مشکینشهر: ولی ملکی.
4) استان اصفهان:
اصفهان: فولادگر، رهبر، مقتدایی، فیروز اصلانی.
فلاورجان: احمد اسماعیلی.
سمیرم: جعفری.
نائین: حسنی.
برخوار و میمه: سیدمحمود حسینی.
شهرضا: عوض حیدرپور شهررضایی.
مبارکه: سیدعلیمحمد موسوی.
نجفآباد: سعادت.
اردستان: طباطبایینژاد، فرهادی.
لنجان: کوهکن.
کاشان: گرانمایهپور.
فریدن: بهمن محمدی.
گلپایگان: نکونام.
5) استان ایلام:
ایلام: فریدون همتی، علیاکبر بسطامی.
دهلران: عبد سبزی.
6) استان بوشهر:
بوشهر: عبدالکریم جمیری.
دشستان: ایرجزاده.
کنگان، دیر: موسی احمدی.
دشتی و تنگستان: نمازی.
7) شهر تهران:
غلامعلی حداد عادل/مرتضی آقاتهرانی/فاطمه آلیا/لاله افتخاری/رضا اکرمی/زهره الهیان/اسدالله بادامچیان/محمد رضا باهنر/احمد توکلی/
روحالله حسینیان/فاطمه رهبر/حمید رسایی/علی اصغر زارعی/علیرضا زاکانی/پرویز سروری/نسرین سلطانخواه/شهابالدین صدر/طیبه صفایی/علی عباسپور/حسن غفوری فرد/حسین فدایی/حمیدرضا کاتوزیان/محمد کوثری/مهدی کوچکزاده/علیرضا مرندی/غلامرضا مصباحی مقدم/علی مطهری/الیاس نادران/حسین نجابت و بیژن نوباوه.
8) استان چهارمحال و بختیاری:
شهرکرد: رئیسی.
فارسان: نورالله حیدری.
بروجن: سلطانی، میرزایی.
9) استان خراسان جنوبی:
بیرجند: سیدحسین ابراهیمی.
نهبندان و سربیشه: محمدعلی اربابی.
قائنات: قربانی.
فردوس و طبس: محمدکریم عابدی.
10) استان خراسان شمالی:
بجنورد: ثروتی، براتیزاده.
شیروان: حسینینژاد.
اسفراین: هادی قوامی.
11) استان خراسان رضوی:
مشهد: فاکر، خانم شریعتی، کریمی، قاضیزاده، آریامنش.
سبزوار: محسنی، احمد بزرگیان.
کاشمر: اسکندری.
تربت حیدریه: توسلیزاده، رضایی.
فریمان: سیدحسن حسینی.
تربت جام: اسداللهی.
طرقبه: دهقان.
قوچان: رستمی.
درگز: رزمیان.
نیشابور:همتآبادی، سبحانینیا.
خواف و رشتخوار: حسننژاد.
گناباد: مدنی.
12) استان خوزستان:
اهواز: جوبیری، سودانی، فلسفی، سعدی، صالحپور.
شوش: سیدجاسم ساعدی.
آبادان: محمد گذاری، رابطی، دهدشتی.
بهبهان: سیدمحمد مدرس موسوی.
شوشتر: باقر بورد.
ایذه و باغملک: سیدهادی طباطبایی.
خرمشهر: عقیلی.
رامهرمز و رامشیر: اقبال محمدیان.
شادگان: مجید ناصرینزاد.
مسجد سلیمان: احمدرضا حاجتی.
بندر ماهشهر: صالحیزاده.
13) استان زنجان:
زنجان: اجلی.
ماهنشان: عبداللهی.
ابهر: مرسلی.
14) استان سمنان:
سمنان: هادی دوستمحمدی.
شاهرود: حسینی شاهرودی.
دامغان: حسن سبحانی، ملکمحمدی.
15) استان سیستان و بلوچستان:
زاهدان: حسینعلی شهریاری.
زابل: عباسعلی نورا.
سراوان: هدایت میرمرادزهی.
چابهار: عبدالغفور ایراننژاد.
خاش: محمدسعید شهنوازی.
ایرانشهر:جهانگیری.
16) استان فارس:
شیراز: سیدحسین ذوالانوار، دستغیب، خرسندیان، قادری.
جهرم: ارجمندی.
استهبان: پیش قدم، سقایی.
لامرد: محمد علی حیاتی.
فسا: دوگانی.
داراب: نبی الله احمدی.
سروستان: کوهی، طهماسبی، دهقان.
مرودشت: قبادی.
لارستان: محبی.
کازرون: شاهین محمد صادقی.
آباده: شادمانی.
فیروزآباد: سید یونس موسوی سرچشمه.
سپیدان: سیدعنایت الله هاشمی.
17) استان قزوین:
قزوین و آبیک: سیدمحمدحسن ابوترابی، محمد دوست.
بوئینزهرا: عباسپور.
18) استان قم:
قم: علی لاریجانی، آشتیانی، بنایی.
19) استان کردستان:
سنندج: سیداحسن علوی، سیدخالد حسینی، مظفر جباری، تحصرزاده.
سقز: سعدالله نقشبندی، امید قادری.
مریوان: ناصر محمدی، علی کریمی.
بیجار: جعفری، سیدمحمد بیاتیان.
قروه: امینی، جباری.
دیواندره و کامیاران: مظفر سهرابی، علوی.
20) استان کرمان:
کرمان: کرمی.
رفسنجان: محمد حسینی.
بافت: پیشبین.
بم: غضنفرآبادی.
زرند: جعفری.
سیرجان: سیداحمد حسینی.
کهنوج: امیری.
شهر بابک: حسینرضا حسینی.
کرمان و راور:عربپور.
21) استان کرمانشاه:
کرمانشاه: کرمیراد، پولکی، محسنی.
گیلانغرب: تجری
اسلامآباد: ماشاءالله حاتمی.
کنگاور: سیدجواد زمانی.
سنقر: دکتر محبی.
پاوه: سیدفتحالله حسینی.
22) استان کهگیلویه و بویراحمد:
یاسوج: هدایتخواه.
دهدشت: بزرگواری.
گچساران: سیدقدرتالله حسینی.
23) استان گلستان:
گرگان: سیدعلی طاهری، سیدهادی حسینی.
علیآباد: سیدحسن سیدی.
مینودشت: سیدمجتبی حسینی.
گنبد کاووس: سلیمان عباسی.
بندر گز، کردکوی: سیداحمد علوی.
رامیان: مرادعلی منصوری.
24) استان گیلان:
رشت: خانم نیکصفت، آقازاده، کوچکینژاد.
لاهیجان: صابر همیشگی.
آستارا: نعمتی.
آستانه: خیرخواه.
انزلی: خستهبندی.
رودبار: مرعشی.
رودسر: عباسی.
صومعهسرا: دلخوش.
لنگرود: مولایی.
تالش: محمد یاری.
25) استان لرستان:
خرمآباد: ملکشاهیراد، آقامحمدی.
کوهدشت: علی شاهرخی قبادی.
الیگودرز: مصطفی سلیمانی.
درود و ازنا: عزتالله دهقانی.
بروجرد: یحیوی، بروجردی.
پلدختر و ملاوی: شاهرخی.
دلفان: محمد محمدی.
26) استان مازندران:
ساری: صباغ، سیدرمضان شجاعی.
رامسر: نیکنام.
نور و محمودآباد: ناطق نوری.
بابل: علیاکبر ناصری، قاسمزاده.
بهشهر: احمد مقیمی.
نوشهر: صلاحی.
آمل: یوسفیان.
قائمشهر: عزتالله اکبری.
بابلسر: مقداد نجفنژاد.
27) استان مرکزی:
اراک: عباس رجایی، شریفی.
خمین: امرالله موسوی.
تفرش: اخوان.
محلات: سلیمی.
شازند: قاسم عزیزی.
ساوه: شهلا میرگلوبیات.
28) استان هرمزگان:
بندرعباس: علی بازیار، زائری.
میناب: سیدعلی میرخلیلی.
بندر لنگه: جباری.
29) استان همدان:
همدان: حاجیبابایی، سیدکاظم حجازی.
ملایر: سیدحسن فاضلیان.
نهاوند: محمدتقی کاویانیپور.
تویسرکان: فضلعلی.
رزن: محمدمهدی مفتح.
بهار و کبودرآهنگ: پورمختار.
اسدآباد: بهرامی.
30) استان یزد:
یزد: سیدمهدی صدرالساداتی.
تفت و میبد: یحییزاده.
بافق: ابوئی.
اردکان: بهجتی.
تکمیل فهرست جبهه متحد در 6 شهرستان
اسامی تکمیلی لیست نامزدهای جبهه متحد اصولگرایان در شش حوزه انتخابیه اعلام شد.
به گزارش رجانیوز به نقل از وحدت، جبهه متحد اصولگرایان اسامی تکمیلی لیست کاندیداهای خود را در شش حوزه انتخابیه به شرح زیر اعلام کرد:
فارس، حوزه انتخابیه آباده، بوانات و خرم بید: جناب آقای سید مجید موسوی
آذربایجان غربی، حوزه انتخابیه خوی: جناب آقای حجازی فر
گیلان، حوزه انتخابیه فومن و شفت: جناب آقای عاشوری
حوزه انتخابیه کرج: حجت الاسلام و مسلمین جناب آقای ذاکری و آقایان اکبریان و جلالی به همراه سرکار خانم آجرلو
حوزه انتخابیه پاکدشت: جناب آقای شیری
حوزه انتخابیه شهریار: جناب آقای الیاسی
86/12/17
7:15 ع
یا أبا الحسـن یا علی بن موسـى أیها الرضا یا ابن رسول الله یا حجة الله على خلقه یا سیدنا ومولانا إنا توجهنا واستشفعنا و توسـلنا بک إلى الله وقدمـناک بین یدی حاجاتنا ، یا وجیها عند الله اشـفع لنا عند الله
خلاصه حالات دهمین معصوم ، هشتمین اختر امامت
آن حضرت روز پنج شنبه یا جمعه ، 11 ذى القعدة ، سال 148 هجرى قمرى ، یک سال پس از شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائى بخشید.
نام : علىّ، صلوات اللّه و سلامه علیه .
کنیه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و... .
اءلقاب : رضا، صابر، زکىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن ، غریب ، نورالهدى ، سراج اللّه ، غیظ المحدّثین ، غیاث المستغیثین و... .
پدر: امام موسى کاظم ، باب الحوائج إ لى اللّه علیه السلام .
مادر: شقراء، معروف به خیزران ، امّ البنین ، و بعضى گفته اند: نجمه بوده است .
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از:
((حَسْبىَ اللّهُ)) ، ((ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ)) ، ((وَلییّ اللّهُ)) .
دربان : مورّخین ، دو نفر را به نام محمّد بن فرات و محمّد بن راشد به عنوان دربان حضرت گفته اند.
مدّت امامت : بنابر مشهور، روز جمعه ، 25 رجب ، سال 183 هجرى قمرى ، پس از شهادت پدر مظلومش بلافاصله مسئولیّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت ، که تا سال 203 یا 206 به طول انجامید.
و در سال 200 هجرى قمرى حضرت توسّط ماءمون به خراسان احضار گردید.
مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بین 49 تا 57 سال بین مورّخین اختلاف است .
و بر همین مبنا در مقدار و مدّت هم زیستى با پدر بزرگوارش ؛ و نیز در مدّت حیات پس از پدرش اختلاف مى باشد، گرچه برخى گفته اند که آن حضرت 29 سال و دو ماه در زمان حیات پدر بزرگوارش زندگى نموده است .
در علّت آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان ، نیز بین مورّخین اختلاف است ؛ ولى مى توان از مجموع گفته ها، این گونه استفاده نمود:
چون هارون الرّشید به هلاکت رسید، بغداد و حوالى آن در اختیار فرزندش امین ، و خراسان با حوالى آن تحت حکومت دیگر فرزندش ماءمون قرار گرفت .
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، بین دو این برادر اختلاف و جنگ ، رونق گرفت و امین کشته شد.
در این بین ، ماءمون نیز جهت استحکام قدرت خود چنان ابراز داشت که از علاقه مندان خاندان علىّ بن ابى طالب و سادات بنى الزّهراء مى باشد.
بنابر این ، در سال 200 هجرى نامه اى به استاندار خود در شهر مدینه منوّره فرستاد، تا حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام را از راه بصره اهواز، (به گونه اى که از غیر مسیر شهر قم باشد) به خراسان منتقل گردانند.
هنگامى که امام رضا علیه السلام به شهر مَرْوْ رسید، ماءمون عبّاسى به حضرتش پیشنهاد بیعت و خلافت را داد.
ولى حضرت چون کاملاً نسبت به افکار و دسیسه هاى ماءمون و دیگر خلفاء بنى العبّاس آگاه و آشنا بود، پیشنهاد خلافت را از طرف ماءمون نپذیرفت .
و ماءمون دو ماه به طور مرتّب ، با نیرنگ ها و شیوه هاى گوناگونى اصرار مى ورزید که شاید امام علیه السلام بپذیرد؛ ولى چون از طریقى در رسیدن به هدف خویش موفّق نگردید، در نهایت ، حضرت را تهدید به قتل کرد.
بر همین اساس امام علیه السلام مجبور گردید که ولایتعهدى را تحت شرائطى بپذیرد، که روز پنج شنبه ، پنجم ماه مبارک رمضان ، در سال 201 بیعت انجام گرفت ، مشروط بر آن که حضرت در هیچ کارى از امور حکومت دخالت ننماید.
پس از آن که ماءمون به هدف خود رسید و از هر جهت حکومت خود را ثابت و استوار یافت ، شخصا تصمیم قتل حضرت رضاعلیه السلام را گرفت و به وسیله انگور زهرآلود، آن امام مظلوم و غریب را مسموم و شهید کرد.
شهادت : بنابر مشهور بین تاریخ نویسان ، حضرت روز جمعه یا دوشنبه ، آخر ماه صفر، در سال 203 یا 206 هجرى قمرى به وسیله زهر مسموم شده و در سناباد خراسان شهید گردید؛ و به عالم بقاء رحلت نمود.
و جسد مطهّر و مقدّس آن حضرت در منزل حمید بن قحطبه ، کنار قبر هارون الرّشید دفن گردید.
خلفاء هم عصر آن حضرت : امامت حضرت ، هم زمان با حکومت هارون الرّشید، فرزندش امین ، عمویش ابراهیم ، دوّمین فرزندش محمّد، سوّمین فرزندش عبداللّه ملقّب به ماءمون عبّاسى مصاددف گردید.
تعداد فرزندان : عدّه اى گفته اند حضرت داراى پنج پسر و یک دختر به نام فاطمه بوده است ؛ ولى اکثر مورّخین بر این عقیده اند که حضرت بیش از یک پسر به نام ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام نداشته است .
نماز آن حضرت : شش رکعت است ، در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، ده مرتبه ((هل اءتى عَلَى الا نْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئا مَذْکُورا)) خوانده مى شود.
و بعد از آخرین سلام نماز، تسبیحات حضرت فاطمه زهراءعلیها السلام گفته مى شود؛ و سپس حوائج و خواسته هاى مشروعه خویش را از درگاه خداوند متعال مسئلت مى نماید که انشاء اللّه تعالى برآورده خواهد شد.
ابوسعید خراسانى حکایت کند:
روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا علیه السلام وارد شدند و پیرامون حکم نماز و روزه از آن حضرت سؤ ال کردند؟
امام علیه السلام به یکى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شکسته و روزه ات باطل است و به دیگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحیح مى باشد.
وقتى علّت آن را جویا شدند؟
حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زیارت و ملاقات با من آمده است ، سفرش مباح مى باشد؛ ولى دیگرى چون به عنوان زیارت و دیدار سلطان حرکت نموده ، سفرش معصیت است .
در بین مسافرتى که امام رضا علیه السلام از شهر مدینه به سوى خراسان داشت ، هرگاه ، که سفره غذا پهن مى کردند و غذا چیده و آماده خوردن مى شد، حضرت دستور مى داد تا تمامى پیش خدمتان سیاه پوست و ... بر سر سفره طعام حاضر شوند؛ و سپس حضرت کنار آن ها مى نشست و غذاى خود را میل مى نمود.
اطرافیان به آن حضرت اعتراض کردند که چرا براى غلامان سفره اى جدا نمى اندازى ؟!
امام علیه السلام فرمود: آرام باشید این چه حرفى است ؟!
خداى ما یکى است ، پدر و مادر ما یکى است و هرکس مسئول اعمال و کردار خود مى باشد.
محمّد بن سنان گوید:
چند روزى پس از آن که امام موسى کاظم علیه السلام رحلت نمود و امام رضا علیه السلام جاى پدر، در منصب امامت قرار گرفت و مردم در مسائل مختلف به ایشان مراجعه مى کردند.
به حضرت عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! ممکن است از طرف هارون به شما آسیبى برسد و بهتر است محتاط باشید.
امام علیه السلام اظهار داشت : همان طور که جدّم ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله فرمود: چنانچه ابوجهل ، موئى از سر من جدا کند، من پیغمبر نیستم ، من نیز مى گویم : اگر هارون موئى از سر من جدا کند من امام و جانشین پدرم نخواه بود.
یکى از اصحاب امام رضا علیه السلام به نام معمّر بن خلاد حکایت نماید:
هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گردید، کنار آن سفره نیز یک سینى آورده مى شد.
پس امام علیه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سینى قرار مى داد و به یکى از غلامان خود مى فرمود که تحویل فقراء و تهى دستان داده شود.
سپس به دنباله آن ، این آیه شریفه قرآن : فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند که هر انسانى براى کسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد کردن غلام و بنده را ندارد.
به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است .
سلیمان بن جعفر - که یکى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حکایت کند:
یکى از نوادگان امام سجّاد علیه السلام - به نام علىّ بن عبیداللّه - مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیه السلام بود، به او گفتم : چه چیزى مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت مى باشد؟
پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است .
این موضوع سپرى گشت ، تا آن که روزى مختصرکسالتى بر وجود مبارک امام علیه السلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.
پس به آن شخص گفتم : فرصت مناسبى پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، که فرصت خوبى خواهد بود.
لذا علىّ بن عبید اللّه به عیادت و دیدار امام رضا علیه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید.
مدّتى از این دیدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبیداللّه روزى مریض شد؛ و چون خبر به امام علیه السلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حرکت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم ، چون وارد منزل او شدیم ، حضرت مختصرى کنار بستر او نشست و از او دلجوئى نمود.
و پس از گذشت لحظاتى که از منزل خارج شدیم ، یکى از بستگان آن شخص گفت : همسر علىّ بن عبیداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس حضرت رضا علیه السلام را مى بوسید و بدن خود را به وسیله آن محلّ تبرّک مى نمود.
علّت و چگونگى شهادت حضرت
طبق آنچه از مجموع روایات و تواریخ استفاده مى شود:
خلفاء بنى العبّاس با سادات بنى الزّهراء خصوصا امامان معصوم علیهم السلام رابطه حسنه اى نداشتند و چنانچه بهائى به آن ها مى دادند و اکرامى مى کردند، تنها به جهت سیاست و حفظ حکومت بوده است .
ماءمون عبّاسى همچون دیگر بنى العبّاس ، اگر نسبت به امام رضاعلیه السلام احترامى قائل مى شد، قصدش سرپوش گذاشتن بر جنایات پدرش ، هارون الرّشید و نیز جذب افکار عمومى و تثبیت موقعیّت و حکومت خود بود.
ماءمون در تمام دوران حکومتش به دنبال فرصت و موقعیّت مناسبى بود تا بتواند آن امام معصوم و مظلوم علیه السلام را - که مانعى بزرگ براى هوسرانى ها و خودکامگى هایش مى دانست - از سر راه خود بردارد.
از طرف دیگر اطرافیان دنیاپرست و شهوتران ماءمون ، کسانى چون فرزندان سهل بن فضل هر روز نزد ماءمون نسبت به حضرت رضاعلیه السلام سعایت و سخن چینى و بدگوئى مى کردند، لذا ماءمون تصمیم جدّى گرفت تا آن که حضرت را به قتل رسانیده و از سر راه بردارد.
در این که چگونه حضرت ، مسموم و شهید شد بین مورّخین و محدّثین اختلاف نظر است ، که به دو روایت مشهور در این رابطه اشاره مى شود:
1 عبداللّه بن بشیر گوید: روزى ماءمون مرا دستور داد تا ناخن هایم را بلند بگذارم و کوتاه نکنم ، پس از گذشت مدّتى مرا احضار کرد و چیزى شبیه تمر هندى به من داد و گفت : آن ها را با انگشتان دست خود خمیر کن .
چون چنین کردم ، او خود بلند شد و به نزد حضرت رضاعلیه السلام رفت و پس از گذشت لحظاتى مرا نیز در حضور خودشان دعوت کرد.
هنگامى که به حضورشان رسیدم ، دیدم طبقى از انار آماده بود، ماءمون به من گفت : اى عبداللّه ! مقدارى انار دانه دانه کن و با دست خود آب آن ها را بگیر.
و چون چنین کردم ، ماءمون خودش آن آب انار را برداشت و به حضرت خورانید و همان آب انار سبب وفات و شهادتش گردید.
و اباصلت گوید: چون ماءمون از منزل امام علیه السلام بیرون رفت ، حضرت به من فرمود: مرا مسموم کردند.
2 محمّد بن جهم گوید: حضرت رضا علیه السلام نسبت به انگور علاقه بسیار داشت ، ماءمون این موضوع را مى دانست ، مقدارى انگور تهیّه کرد و به وسیله سوزن در آن ها زهر تزریق نمود، به طورى که هیچ معلوم نبود، و سپس آن ها را به حضرت خورانید و حضرت به شهادت و لقاءاللّه رسید.
همچنین اباصلت هروى حکایت کند:
روزى در خدمت حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام بودم ، که فرمود: اى اباصلت ! آنان مرا به وسیله زهر مسموم و شهید خواهند کرد و کنار قبر هارون الرّشید دفن مى شوم ، خداوند قبر مرا پناهگاه و زیارتگاه شیعیان و دوستانم قرار مى دهد.
پس هرکس مرا در دیار غربت زیارت کند، بر من لازم است که در روز قیامت به دیدار و زیارت او بروم .
قسم به آن که جدّم ، محمّد صلى الله علیه و آله را به نبوّت برگزید و بر تمامى مخلوقش برترى و فضیلت داد، هرکسى نزد قبرم نماز بخواند مورد مغفرت و رحمت الهى قرار خواهد گرفت .
قسم به آن که ما را به وسیله امامت گرامى داشت و خلافت و جانشینى پیغمبرش را مخصوص ما گرداند، زیارت کنندگان قبر من در پیشگاه خداوند از بهترین موقعیّت برخوردار مى باشند.
و سپس افزود: هر مؤ منى هر نوع سختى و مشکلى را در مسیر زیارت و دیار من متحمّل شود، خداوند آتش جهنّم را بر او حرام مى گرداند.
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا صلوات اللّه و سلامه علیه :
1 مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِعلیه السلام بِشَطِّ الْفُراتِ، کانَ کَمَنْ زارَاللّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ.
ترجمه :
فرمود: هر مؤ منى که قبر امام حسین علیه السلام را کنار شطّ فرات در کربلاء زیارت کند همانند کسى است که خداوند متعال را بر فراز عرش زیارت کرده باشد.
2 کَتَبَ علیه السلام : اءبْلِغْ شیعَتى : إ نَّ زِیارَتى تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اءلْفَ حَجَّةٍ، فَقُلْتُ لاِ بى جَعْفَرٍ علیه السلام : اءلْفُ حَجَّةٍ؟!
قالَ: إ ى وَاللّهُ، وَ اءلْفُ اءلْفِ حَجَّةٍ، لِمَنْ زارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ.
ترجمه :
به یکى از دوستانش نوشت : به دیگر دوستان و علاقمندان ما بگو: ثواب زیارت قبر من معادل است با یک هزار حجّ.
راوى گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم : هزار حجّ براى ثواب زیارت پدرت مى باشد؟!
فرمود: بلى ، هر که پدرم را با معرفت در حقّش زیارت نماید، هزار هزار یعنى یک میلیون حجّ ثواب زیارتش مى باشد.
3 قالَ علیه السلام : اءوَّلُ ما یُحاسَبُ الْعَبْدُ عَلَیْهِ، الصَّلاةُ، فَإ نْ صَحَّتْ لَهُ الصَّلاةُ صَحَّ ماسِواها، وَ إ نْ رُدَّتْ رُدَّ ماسِواها.
ترجمه :
فرمود: اوّلین عملى که از انسان مورد محاسبه و بررسى قرار مى گیرد نماز است ، چنانچه صحیح و مقبول واقع شود، بقیه اعمال و عبادات نیز قبول مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.
4 قالَ علیه السلام : الصَّلوةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ تَعْدِلُ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّسْبیحَ وَالتَّهْلیلَ وَالتَّکْبیرَ.
ترجمه :
فرمود: فرستادن صلوات و تحیّت بر حضرت محمّد و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام در پیشگاه خداوند متعال ، پاداش گفتن ((سبحان اللّه ، لا إ له إ لاّاللّه ، اللّه اکبر)) را دارد.
التماس دعا....
86/12/16
7:35 ع
اللهم إنی أسـألک وأتوجه إلیک بنبیک نبی الرحمة محمد صلـى الله علیـه وآله ، یا أبا القاسم یا رسول الله یا إمام الرحمة ، یا سیدنا ومولانا إنا توجهنا واسـتشفـعنا وتوسلنا بک إلى الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا ، یا وجیـها عند الله اشـفع لنا عـند الله
خلاصه حالات آخرین پیامبر و اشرف مخلوقات
آن حضرت پیش از طلوع سپیده صبح ، روز جمعه یا روز دوشنبه ، هفدهم یا دوازدهم ماه ربیع الاوّل ، عام الفیل 55 روز پس از هلاکت اصحاب فیل در شهر مکّه شِعب ابى طالب ختنه شده و پاکیزه و خندان به دنیا آمد و جهانى تاریک را به نور مبارک خود روشن نمود.
هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از شکم مادر تولّد یافت ، دست چپ خود را بر زمین گذارد و دست راست به سمت آسمان بلند نمود و چون کلمه توحید را بر زبان جارى نمود، نورى از دهان مبارکش ظاهر گردید که تمامى مکّه را روشنائى بخشید.
نام : محمّد ، احمد، محمود و ... صلّى اللّه علیه و آله .
کنیه : ابوالقاسم ، ابوابراهیم ، ابوالطاهر، ابوالطیّب ، ابوالمساکین ، ابوالدُّرتین ، ابوالریحانَتَین ،ابوالسِبطَین و ... .
لقب : خاتم ، رسول اللّه ، رسول الرّحمة ، رسول الرّاحة ، نبیُّالرّحمة ، نبىٍّّ التّوبة ، سراج المنیر، مبشّر، منذر، امین ، وفىٍّّ، مزمّل ، مدّثّر، عالم ، ماحى ، حاشر، شاهد و ... .
و در تورات : مادماد، در انجیل : فارقلیط ملّقب شده است .
پدر آن حضرت عبداللّه فرزند عبدالمطّلب و مادرش آمنه دختر وهب بن عبد مناف بوده است .
حضرت رسول صلوات اللّه علیه با سى واسطه به حضرت آدم مى رسد و 9900 سال و چهار ماه و ده روز بعد از وفات حضرت آدم علیه السلام متولّد گردید.
نقش انگشتر: آن حضرت داراى دو انگشتر بود، نقش یکى ((لاإ له إ لاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه )) و دیگرى ((صَدَقَاللّه )) بود که هر دو را به دست راست خود قرار مى داد.
دو ماه بعد از آن که نطفه آن حضرت در رحم مادر قرار گرفت ، پدرش عبداللّه وفات یافت و دوران شیرخوارگى را توسّط حلیمه سعدیه سپرى نمود.
در سنین چهار یا شش سالگى ، مادرش آمنه و در هشت سالگى ، جدّش عبدالمطّلب وفات کردند.
همچنین نه سال و هشت ماه بعد از نبوّتش که دو سال پس از خروج از شِعب ابى طالب باشد، عمویش ابوطالب وفات یافت و سه روز بعد از آن ، خدیجه آن بانوى باوفا، در سن 65 سالگى در گذشت .
در سنین سیزده سالگى به همراه عمویش عمران ابوطالب به شهر شام مسافرت نمود و نزد قبائل و قوافل مورد اعتماد و اطمینان قرار گرفت ، به طورى که لقب امین بر او نهاده شد.
در سنین 25 سالگى از طرف خدیجه براى تجارت به شام مسافرت نمود و چند ماه پس از بازگشت از سفر، با وى ازدواج کرد.
در چهل سالگى 27 رجب به رسالت و نبوّت مبعوث گردید و هنگامى که دعوتش آشکار گردید مورد اذیّت و آزار مشرکان ومخالفان قرار گرفت تا جائى که گفته اند:
پس از گذشت پنج سال از بعثت در محاصره شدید دشمنان قرار گرفت و به ناچار در محلّى به نام شِعب ابى طالب به همراه دیگر یارانش پناهنده شد و مدّت سه سال با تحمّل سختى هاى فراوانِ اقتصادى ، اجتماعى ، سیاسى و ... به سر برد.
و چون اذیّت و آزار دشمنان ، بعد از وفات ابوطالب و خدیجه شدّت گرفت ؛ روز پنجشنبه ، اوّل ربیع الاوّل یعنى سیزده سال پس از بعثت در سنین 53 سالگى ، آن حضرت به اصحاب و همراه یارانش از مکّه به مدینه مهاجرت نمود و دوازدهم همان ماه ، هنگام زوال خورشید وارد مدینه گردید ومدّت ده سال در آن شهر اقامت نمود.
آن حضرت حدود یک سال قبل از هجرت از مکّه به مدینه ، در بیدارى با جسم و روح به معراج رفت و چون پاسى از شب گذشت پس از عروج از مسجد الحرام در مسجدالا قصى فرود آمد.
و طبق فرمایش امام صادق صلوات اللّه علیه : پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله یکصد و بیست مرتبه به معراج رفت و در هر مرتبه خداوند بیش از دیگر فرایض و واجبات ، توصیه به ولایت امام علىّ و دیگر ائمّه اطهارعلیهم السلام مى نمود.
در نیمه ماه رجب ، سال دوّم هجرت ، در بین نماز عصر، قبله مسلمانان از بیت المقدّس به سمت کعبه متحوّل شد.
در مدّت عمر پر برکت آن حضرت ، بیش از چهارهزار و چهارصد معجزه توسّط حضرتش واقع گردید.
و آنچه معجزه توسّط دیگر پیامبران الهى انجام گرفته بود، به وسیله پیامبر گرامى اسلام انجام شد که مهمّترین آن ها قرآن بود به طورى که تمامى انسان ها از مقابله با آن عاجز و ناتوان بوده و هستند.
روز هیجدهم ذى الحجّة ، سال نهم هجرى پس از بازگشت از حجّة الوداع ، آن حضرت در محلّى به نام غدیر خم ، از طرف خداوند متعال امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام را به عنوان خلیفه خود و امام مسلمین در جمع کلّیه حُجّاج معرّفى و منصوب نمود، که اکثر مفسّرین و تاریخ نویسانِ اهل سنّت نیز به آن تصریح کرده اند.
حضرت رسول صلوات اللّه علیه ، چهل و هفت سَرّیه براى جنگ با مخالفان اعزام نمود که خود حضرت در بیست و شش جنگ ، مشارکت وفرماندهى داشت و در 9 جنگ مقاتله و جهاد نمود.
و در نهایت بعد از جنگ خیبر، توسّط زنى یهودى به نام زینب دختر حارث برادر مرحب به وسیله زهرى که در آبگوشت کلّه و پاچه ریخته بود، حضرت با تناول آن غذا مسموم شد و مدّتى پس از آن به شهادت رسید.
در تاریخ وفات حضرت اختلاف است ؛ ولى مشهور آن است که در 28 ماه صفر، سال دهم هجرت در اثر زهر مسموم و در سنین 63 سالگى شهید گشت .
قبر آن حضرت توسّط ابو عبیده جرّاح و زید بن سُهیل ، حفر وآماده شد، و جسد مطهّرش توسّط امام علىّ علیه السلام با کمک عبّاس بن عبدالمطّلب و فضل بن عبّاس و اسامه ، تجهیز و در خانه شخصى خودش دفن گردید.
دربان حضرت را امام علىّ بن اءبى طالب علیه السلام و انس بن مالک وابو رافع نام برده اند.
در تعداد زوجات حضرت اختلاف است ؛ لیکن مشهور آن است که حضرت از سنین 25 سالگى به بعد، شانزده همسر جهت مصالح اسلام و مسلمین انتخاب نمود، که طبق مشهور تمامى آن ها به جز عایشه بیوه بوده اند؛ و در موقع شهادت 9 همسر برایش باقى مانده بود، بنابر مشهور از خدیجه هفت فرزند به نام هاى : قاسم ، زینب ، امّکلثوم ، رقیّه قبل از بعثت و طاهر، عبداللّه و فاطمه بعد از بعثت براى حضرت رسول به دنیا آمد؛ و از دیگر همسرش ماریه تنها یک فرزند به نام ابراهیم بعد از بعثت به دنیا آمد.
و در موقع شهادت تنها فرزندى که برایش به یادگار باقى مانده بود، حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مى باشد.
نماز آن حضرت : دو رکعت است ، در هر رکعت پس از حمد، همچنین در رکوع و پس از رکوع و در هر سجده و بین دو سجده و بعد از سجده دوّم پانزده مرتبه سوره قدر قرائت مى گردد، که جمعاً 210 مرتبه در هر رکعت باید خوانده شود.
بعد از سلام نماز تسبیح حضرت زهراء سلام اللّه علیها خوانده شود و حوائج مشروعه خود را از خداوند متعال درخواست نماید.
پیام رسان