87/2/5
7:16 ص
تعطیلات آمریکایی در طبس
پنجم اردیبهشت سالروز شکست نیروهای آمریکایی در صحرای طبس است. عملیات آمریکایی «پنجه عقاب» در طبس، بیش از هر چیز، شبیه یک تعطیلات دل انگیز آخر هفته بود که ناگهان منظره زیبای آن یعنی غروب طلایی خورشید در طبیعت بکر یک صحرای دور افتاده با در گرفتن طوفانی شدید ویران شد. این تعطیلات آمریکایی که میرفت تا خاطره برانگیزترینهای نوع خود باشد، با وزیدن طوفانی از شنهای صحرا مبدل به یک کابوس وحشتناک در حافظه تاریخی رهبران آمریکا شد. البته اگر بتوانیم در مورد این رهبران از حافظه تاریخی سخن بگوییم!
* * *
اگر میخواهید بدانید که رئیس جمهوری آمریکا چگونه به مسأله «شکست نیروهای دلتا در عملیات طبس» نگاه میکند، پس به خواندن این مطلب ادامه بدهید: «هنوز هم از یادآوری خاطرات آن روز آزرده خاطر میشویم. امید موفقیت زیاد بود. وقایع ناگوار و عصبیت، شهامت گروه نجات، شرمساری ناشی از شکست و بالاتر از همه، مرگ فاجعه آمیز افراد ما در کویر، همه و همه در خاطرم نقش بسته است. من برای چند ساعت موفق شدم بخوابم و صبح زود آماده شدم تا از طریق تلویزیون آن چه را که رخ داده بود، برای مردم آمریکا تشریح کنم. من تمام مسئولیت را شخصا به عهده گرفتم. آن چه را که روی داده بود، تشریح کردم و دلایل خود را برای این تلاش شرح دادم. من عملی را که ایران مرتکب شده بود به دنیا یادآوری کردم و داوطلبانی را که با شهامتی بی نظیر، زندگی خود را از دست داده بودند، مورد ستایش قرار دادم.»
اینها بخشی از خاطرات جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکاست که پس از پایان دوره ریاست جمهوری اش منتشر کرد. بعدها آن بخش از خاطرات کارتر که مربوط به ایران بود ترجمه شد و در کتابی به نام ??? روز منتشر شد.
ناشر ایرانی کتاب در مقدمه ترجمه در این باره چنین نوشته است: «در میان زمامداران غرب، رسم است که بعد از کناره گیری از کار، خاطرات دوره زمامداری خود را جهت ثبت در تاریخ و مطالعه نسلهای بعدی، مینویسند و به یادگار میگذارند، کارتر نیز چنین کرده است. او بعد از آن که از انقلاب ایران سیلی خورد و نتوانست در انتخابات بعدی ریاست جمهوری آمریکا موفق شود دست به کار نوشتن خاطرات خود زده است».
این توصیف دوستدارانه ناشر ایرانی از فرهنگ سیاسی آمریکا پر بیراه نیست. مردم آمریکا، فرهنگ خاصی دارند که دانستن زندگی نیمه خصوصی سیاستمداران، جزئی از آن است. این فرهنگ آمریکایی است که رئیس جمهور را وا میدارد تا خاطرات دوره ریاست خود را منتشر سازد. همین فرهنگ خاص آمریکایی بود که مانع از راهیابی مجدد کارتر به کاخ سفید شد. آن چه در این نوشتار پی گیری میشود بیشتر همین فرهنگ مورد بحث است تا شکست مفتضحانه نیروهای دلتا در طبس. فرهنگی که در آن، گذراندن یک تعطیلات آخر هفته آرام، لذت بخش و خاطره انگیز، اصلی ترین انگیزه برای به پایان رساندن یک هفته کاری بسیار سخت است.
* * *
سرانجام کاخ سفید برای انجام برنامه اش در ایران مصمم شد. آمریکاییها برنامه ای بلندپروازانه در ذهن داشتند. چیزی که اکنون پس از گذشت سال ها، شبیه یک رؤیای خام به نظر می رسد. طرحی شبیه همین بازیهای کامپیوتری که در آن همیشه کماندوهای آمریکایی به موفقیت کامل میرسند!
برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا «طرح عملیات پنجه عقاب در ایران» را در کتابی که با نام «انتخابهای دشوار» به چاپ رساند، تشریح کرده است. مطابق آنچه او نوشته، عملیات نظامی نیروهای دلتا جمعا دو روز (از چهارم تا ششم اردیبهشت ????) به طول میانجامید. در شب اول، هشت هلی کوپتر و شش هواپیمای سی ـ??? در عمق خاک ایران در میان کویر فرود میآمدند. هلی کوپترها پس از سوخت گیری شبانه در نزدیکی طبس، به نقطه ای در نزدیکی تهران ـ حوالی دماوند ـ پرواز میکردند و تمام روز را در انتظار فرا رسیدن شب در این نقطه توقف مینمودند. حمله به سوی سفارت که محل نگاهداری گروگانهای آمریکایی بود، در شب دوم با کامیونهای ارتشی که قبلا تدارک شده بود، انجام میگرفت و یک گروه جداگانه هم برای نجات بروس لینکن کاردار سفارت و دو آمریکایی دیگر که در محل وزارت امور خارجه ایران نگاهداری میشدند در نظر گرفته شده بود.
برنامه ای که برای ورود به ساختمان سفارت طراحی شده بود، آن قدر دقیق و حاوی جزئیات مختلف است که نمیتوانیم به آن بپردازیم. به هر حال قرار بود گروگانها پس از رهایی و شاید همراه چند نفر ایرانی که به اسارت گرفته میشدند به استادیوم شهید شیرودی که در نزدیکی سفارت قرار داشت منتقل شوند. این چیزی است که در اکثر منابع آمریکایی مثل خاطرات کارتر دیده نمیشود. شاید به خاطر حفظ «سیمای بشر دوستانه آمریکا» و لکه دار نشدن شرافت ملی بود که کارتر ترجیح میدهد این بخش از عملیات را در خاطرات خود ننویسد. زیرا بدین ترتیب کشور او متهم به آدم ربایی و خشونت ورزی غیر موجه میشود. به هر حال قرار بود از آنجا به یک فرودگاه مجاور پرواز کنند. فرودگاهی که شبانه توسط کماندوهای همیشه پیروز آمریکایی اشغال میشد تا برای پرواز نیروهای آمریکایی به بیرون خاک ایران آماده شود. در این مرحله چند جنگنده پرواز هواپیماهای آمریکایی را پوشش میدادند. آن چه در طرح این عملیات مهم است نه جزئیات نظامی آن بلکه هماهنگی جالب توجه قدرتهای جهانی و منطقه ای با انقلاب نوپای ایران است. هواپیماهای آمریکایی از پایگاههای نظامی آمریکا در عمان و مصر بر میخیزند. عملیات نظامی پس از پایان موفقیت آمیز از فراز آسمان عربستان سعودی، مراحل پایانی خود را طی میکند. و از همه مهمتر، دولت انگلستان ـ به عنوان شریک همیشگی اقدامات مداخله جویانه دولت آمریکا ـ در جریان جزئیات حمله به ایران قرار میگیرد. کارتر به شیوه ای غیرصادقانه در خاطرات خود مینویسد یک افسر انگلیسی که در خدمت پادشاهی عمان بود، به لندن گزارش کرده بود که آمریکاییها از طریق عمان، هواپیماهایی مجهز به ادوات جنگی برای مجاهدین افغان میفرستند! و در نتیجه، دولت انگلستان که به دنبال منافع خود در افغانستان بود، روی این مسأله حساس شد و بدین ترتیب فرستاده ویژه رئیس جمهوری آمریکا با مارگارت تاچر نخست وزیر وقت انگلیس ملاقات کرد و جزئیات عملیات را به اطلاع آنها رساند. صرف نظر از صحت داستانی که کارتر برای ما تعریف میکند، این را میدانیم که دولت خانم تاچر قطعا در جریان جزئیات این حمله نظامی بوده است.
در همین روزها که آمریکاییها در تدارک آخرین مقدمات حمله نظامی به ایران بودند، روزنامه نگاران دو روزنامه آمریکایی به نامهای «واشینگتن استار» و «هرستون کرونیکل» در دو مطلب جداگانه که به چاپ رساندند خبر از حمله قریب الوقوع نیروهای آمریکایی به ایران دادند. روزنامه نگاران این دو روزنامه نه چندان مشهور آمریکایی شاید به خاطر جنجال آفرینی و فروش بیشتر روزنامه خود، چنین «سناریوی زیبایی» را طراحی کرده بودند. اما به هر حال چند روز بعد پیش بینی آنها به وقوع پیوست و احتمالا نویسندگان خوش شانس این مطالب، یک شبه شهرت و اعتباری همسان «نوستر اداموس» پیشگوی مشهور یهودی به دست آوردند.
همچنین در همین روزها نامهای از یک شخص ناشناس به دست دانشجویان مستقر در سفارت رسید که در آن نویسنده که هرگز هویت خود را فاش نکرد، مدعی شده بود اطلاعات مفیدی از یک افسر اطلاعات ارتش اسرائیل به دست آورده که به خاطر «داشتن احساسات دوستانه نسبت به ملت ایران» آنها را در اختیار دانشجویان ایرانی و شورای انقلاب میگذارد.
در این نامه آمده بود که شورای امنیت ملی آمریکا با همکاری سازمان جاسوسی اسرائیل سرگرم طرح نقشهای نظامی به منظور آزادی گروگانهای سفارت آمریکا در تهران میباشد. و سپس طرح عملیات با جزئیات کامل شرح داده شده بود. اگر چه جزئیات مطرح شده در این نامه با آنچه که بعدها توسط همیلتون جوردن، برژینسکی، سرهنگ چارلی بکویث و رئیس جمهور کارتر منتشر شد متفاوت است اما دارای اهمیت نسبتا زیادی است. به هر حال این نامه نه چندان قابل اعتماد، پس از کشف توطئه آمریکاییها در یکی از انتشارات دانشجویان، تحت عنوان «طبس، مصداقی بر سوره فیل» منتشر شد. اما با تمام مقدماتی که فراهم شده بود، عملیات «پنجه عقاب» شکست خورد. زیرا طوفان شن، چیزی نبود که تحت کنترل آمریکاییها قرار گیرد.
هامیلتون جوردن در کتاب بحران مینویسد: «نزدیک ظهر، رئیس جمهوری مرا احضار کرد. وقتی وارد دفترش شدم، او را خیلی افسرده و ناراحت دیدم. پیش از آن که من سخن بگویم، خود او شروع به صحبت کرد و گفت الان خبر بدی به من داده اند». بله، پنجه عقاب شکسته بود و دقیقا به همین دلیل، «همه ناراحت و ماتمزده بودند و هیچ کس حرفی برای گفتن نداشت حال میبایست بین صبر و جنگ، یکی را انتخاب میکردیم» شاید هامیلتون جوردن هنگامی که این خط آخر از خاطرات روز ? اردیبهشت ?? را مینوشت بیش از آن که به واقعیت بیاندیشد، به آمریکایی بودن و آنچه «شرافت ملی» اش مینامید فکر میکرد. زیرا به غلط میگوید دو راه پیش رو داشتیم یکی صبر و دیگری جنگ. اما حتی او هم می داند که جنگ با ایران ـ که یکپارچه غرق شور و نشاط انقلاب بود ـ عملی غیرممکن و یک شکست حتمی است. اما به هر حال همین عبارت هم گویای ابعاد بزرگ شکست آمریکایی هاست. از مشاور رئیس جمهوری قدرتی که هرگز به شکست عادت ندارد، نمیتوان انتظار داشت که آشکارا شکست سیاستهای خود را بپذیرد آن هم نه از شوروی، چین یا فرانسه بلکه از کشوری که «جزیره ثبات» میپنداشتش که چون گربه ای دوست داشتنی و دست آموز قدرتمندانه بر روی نقشه خاورمیانه نشسته است!
سرهنگ چارلی بکویث فرمانده نیروهای نظامی آمریکا در عملیات پنجه عقاب، در کتاب «نیروی دلتا» جزئیات شکست عملیات را تشریح کرده است. همه ایرانیها کم و بیش جزئیات این شکست را در فیلم «طوفان شن» اثر جاودان جواد شمقدری دیده اند و به یاد دارند. به علت مواجه شدن ناگهانی هلی کوپترهای آمریکایی با طوفان شن: دو تا از هلی کوپترها دچار نقص فنی شدند و به ناچار فرود آمدند بعد از نشستن هلی کوپترها، سیستم هیدرولیکی یکی از آنها به کلی خراب شد به طوری که اصلا قادر به پرواز نبود.
به دلیل ناهماهنگیهای یاد شده، «کنترل» اوضاع از دست فرمانده عملیات خارج شد و او اعلام کرد که به دلیل در اختیار نداشتن سه هلی کوپتر از مجموع هشت هلی کوپتر، او قادر به انجام عملیات نیست. چند لحظه بعد که پرزیدنت مأیوسانه متقاعد میشد که عملیات را عقیم بگذارد، حادثه بزرگتری رخ داد. یکی از هلی کوپترها که از هواپیمای سی ـ??? سوختگیری کرده بود، بلند شد تا جای خود را به یک هلی کوپتر دیگر بدهد اما در اثر طوفان شن و اشتباه خلبان، با هواپیما برخورد کرد و در یک لحظه آتش همه جا را فرا گرفت، ? نفر آمریکایی در هواپیمای سی ـ??? و ? نفر دیگر در آن هلی کوپتر نابود شدند. رئیس جمهور حالا دیگر مجبور بود عملیات را لغو کند، زیرا فرمانده شجاع و همیشه پیروز عملیات، سرهنگ چارلی بکویث، اکنون یک گوشه در صحرا نشسته بود و گریه میکرد. او این را بعدها در خاطراتش خواهد نوشت. اگر میخواهید بدانید فرمانده عملیات شکست خورده پنجه عقاب در آن شرایط بحرانی چه حالی داشته، میتوانید صحنههای ماندگار فیلم طوفان شن را به یاد بیاورید که «احمد نجفی» با آن لهجه کاملاً آمریکایی اش که نتیجه بیش از ده سال اقامت او در آمریکا است، در نقش سرهنگ چارلی بکویث اضطراب یک فرمانده شکست خورده و مایوس را به نمایش درآورد. «احمد نجفی» در آن صحنه ها، یاس و بهت و ترس را به طور همزمان بازی میکرد. یاس از نتیجه رسوایی برانگیز عملیات نیروی دلتا در این صحرای خشک، بهت از سرعت و سادگی این شکست و کنترل ناپذیری آنچه رخ میداد، و ترس از نیرویی ناشناخته و مجهول که این چنین مهارناشدنی همه چیز را خراب میکرد و تا لحظه ای دیگر معلوم نبود چه بلایی میخواهد سر بقیه افراد نیروی دلتا بیاورد. شاید در آن لحظه او فقط برای این در جهت نجات زندگی خودش و نیروهایش میکوشید که دوست داشت یک بار دیگر تعطیلات خود را در اطراف ساوت همپتون انگلیس بگذراند. جایی که به گواهی خاطراتش در ژوئن ???? به اتفاق همسر و دو دخترش روزهای خوشی را سپری کرده بود. اما اکنون او مبهوت بود. آیا این شکست توسط عوامل جاسوسی و نظامی شوروی رقم خورده بود. یا آن طور که بعدها اشاراتی پیدا شد، دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد؟
به هر حال سرهنگ بکویث در آن لحظات چیزی نمیدانست و جز به فرار و نجات جان بقیه نیروهایش نمیاندیشید. یک شکست تمام عیار برای سربازان آمریکایی. انقلاب اسلامی ایران، تنها حادثه ای بود که به آمریکاییها برای اولین بار آموخت که باید به شکست خوردن نیز عادت کنند.
* * *
چندی بعد جنازه آمریکاییها تحویل دولت آمریکا شد و دولت کارتر زیربار انتقادات فراوانی که از در و دیوار میبارید، مراسم استقبال و تدفین باشکوهی ترتیب داد تا «شرافت ملی» لکه دار شده آمریکا را طوری بپوشاند که دیگر دیده نشود. اگر چه این اقدام کارتر تا اندازه ای برای غرور زخم خورده آمریکاییها مفید بود اما باعث نشد تا سرهنگ چارلی بکویث فرمانده نیروهای دلتا در طبس، آن حادثه را فراموش کند. او همیشه این حادثه را به خاطر داشت و از آن نیروی شگرف کنترل نشدنی که در طبس دیده بود، رهایی نمییافت. شاید دلیل این، بر میگردد به فرهنگ آمریکایی و مؤلفههای آن. فرهنگی که در آن، همه چیز باید کنترل شود چون اگر کنترل نشود، نمیتوان آن را پیش بینی کرد پیشاپیش محاسبه کرد و بر آن چیره شد. و طوفان شن در طبس دقیقا چنین چیزی بود. اوج این خصیصه فرهنگ آمریکایی را میتوان در لهجه ای که آمریکاییها صحبت میکنند مشاهده کرد. «سامرست موام» داستان نویس شهیر انگلیسی در کتاب «خوشبختیهای یک زندگی» میگوید «آمریکاییها برای هر وضعیت خاص یک اصطلاح یا عبارت ویژه جعل کرده اند که همگی در شرایط مشابه، آن اصطلاح را به کار میبرند و این خیلی جالب توجه است».
او درست میگوید. این خصلت سلطه جویی در دولت آمریکاست که آنها را وامی دارد که حتی زبان را - این شخصی ترین جلوه شخصیت آدمی را - به صورت اصطلاحاتی کلیشه ای درآورند تا یکسان و قابل پیش بینی باشد. این ویژگی فرهنگ آمریکایی تا آنجا رفته که «علم» را مثل پیتزا سفارش میدهند! به عبارت دیگر «علم» نمیجوشد بلکه با دلو «قدرت» از چاه تاریک آکادمیها و مجامع روشنفکری بیرون کشیده میشود.
* * *
بی نتیجه ماندن دیپلماسی کارتر در حل بحران ایران وقتی که با شکست نظامی در طبس همراه شد، حیات سیاسی دولت او را چنان متزلزل ساخت که پس از چهار سال مجبور به ترک کاخ سفید شد تا ریگان جمهوری خواه بر جای او بنشیند. قطعا از مهمترین عواملی که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را در آن سال رقم زد انقلاب اسلامی ایران، رهبریهای امام خمینی و اقدام شجاعانه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود. کارتر در حالی برای حل مسأله گروگانها آخرین تلاشها را به سرعت انجام میداد که آخرین روز از دوره چهار ساله ریاست جمهوری اش را میگذراند. چهار سال پر حادثه که نام ایران همچون کابوسی بر فراز آن ایستاده است او حتی مجبور شد تعطیلات آخر هفته اش را به خاطر جمع بالای کارها لغو کند. شاید در آن لحظه ناگوار، به لحظات شیرینی میاندیشید که در تهران، ساده لوحانه در جلسه ضیافت شامی که به افتخار او ترتیب داده شده بود این تعبیر را به کار برده بود که «من از همسرم پرسیدم که در تعطیلات کریسمس کجا مایلی برای مسافرت برویم، گفت من مایلم این ایام را کنار شهبانو در ایران باشم». و فقط چند ماه بعد از این ضیافت شام بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و کارتر بهای سنگینی برای حمایت خود از شاه پرداخت.
* * *
شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا همان قدر نشان دهنده نقش تعیین کننده تعطیلات آخر هفته در سیاست آمریکاست که بیان گر نقش مذهب و رهبران مذهبی در ایران، و البته آن هنگام که طوفانی از شن در میگیرد، بازنده همیشه آمریکاست. طوفان، بزرگترین خطری است که همواره یک تعطیلات آخر هفته را تهدید میکند. طوفان، حرکتی کنترل ناشدنی است و این آسیب پذیرترین نقطه در سیاست آمریکا است.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
87/2/4
11:1 ص
می ترسید ؟... حق دارید ! (یادداشت روز)
این حکایت در گلستان سعدی آمده است؛
«شیادی گیسوان بافت، که علویم و با قافله حجاز به شهر اندر آمد، که از حج همی آیم و قصیده ای نزد ملک برد که خود سروده ام!... یکی از ندیمان پادشاه که آن سال از سفر دریا آمده بود گفت؛ من او را در عید اضحی- عید قربان- در بصره دیدم، پس حاجی چگونه تواند بود؟! دیگری گفت؛ پدرش نصرانی است، علوی چگونه باشد؟! و شعرش را به دیوان انوری یافتند...»
برخی از مدعیان اصلاحات، مدتی است به تحریف کلام مبارک امام راحل(ره) روی آورده و با ساخت داستان های جعلی و نسبت دادن آن به حضرت امام(ره) و یا افزودن و کم کردن از سخنان آن بزرگوار- که از بخت بد مدعیان اصلاحات تماماً ثبت شده و مکتوب است- افکار انحرافی خود را ترویج داده و تلاش می کنند برای مواضع و عملکرد انحرافی خویش از گفتار و رفتار امام راحل(ره) دلیل و سند بتراشند!
کیهان طی چند سال اخیر به نمونه هایی از این تحریف ها با ذکر سند پرداخته است و البته در تمامی این موارد، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) که به همین منظور تشکیل شده و از بیت المال بودجه می گیرد، سکوت محض اختیار کرده است!
جدیدترین نمونه این تحریفات، ساخت یک داستان جعلی علیه آیت الله مصباح یزدی و نسبت دادن آن به امام راحل(ره) است. در جریان این تحریف یکی از مدعیان اصلاحات به نقل از مرحوم آیت الله توسلی- که در قید حیات نیست و اگر بود، این داستان جعلی را به یکی دیگر از نزدیکان امام(ره) که از دنیا رفته است، نسبت می داد- گفته است؛
« با چند نفر از دوستان در خدمت ایشان- مرحوم توسلی- بودیم. آقای توسلی که از حرمت شکنی بیت امام در آن روز ها برافروخته و ناراحت به نظر می رسید، رو به جمع ما کرد و در استناد به سخنان خود گفت؛ برای شما خاطره ای تعریف می کنم که تاکنون نقل نکرده ام. پس از شهادت جناب حاج شیخ فضل الله محلاتی، برادران سپاه با بیت امام تماس گرفته و به حاج احمد آقا گفتند، اگر امام تائید کند، آقای فلانی را به عنوان جانشین آقای محلاتی خدمتتان معرفی می کنیم. آقای توسلی می گفت؛ تا مرحوم حاج احمد آقا این پیام را به امام رسانید، امام به رسم عادت همیشگی شان که مخالفتشان را با پشت دست نشان می دادند، با دستشان به او اشاره کرده و گفتند؛ نخیر، و افزودند: من بیایم این آقا را به عنوان نماینده خودم در سپاه بگذارم که برود منویات و نظرات پدرخانمش آقای... را پیاده کند و سپاه را وارد این مسایل نماید؟...»!!
درباره این داستان جعلی و اهداف تحریف کنندگان گفتنی هایی هست.
1- شخصیت مورد نظر مدعیان اصلاحات، حجت الاسلام والمسلمین محمدی عراقی داماد آیت الله مصباح یزدی است و از آنجا که دروغگویان کم حافظه و تحریف کنندگان نظرات امام(ره) رسوا شونده اند، باید گفت؛ آقای محمدی عراقی قبل از شهادت شهید محلاتی، با حکم حضرت امام(ره) قائم مقام ایشان در سپاه بود و بعد از شهادت شهید محلاتی نیز تا چند ماه بعد از پایان جنگ، یعنی از اسفندماه 1364 تا اسفند 1367 به دستور و حکم حضرت امام(ره) وظیفه نمایندگی حضرت امام(ره) در سپاه پاسداران را برعهده داشت. (صحیفه امام جلد 19 ص496 و صحیفه امام جلد 21 ص 313).
خب! آقایان تحریف کننده! چه می فرمائید؟! مگر نه این که مطابق داستان شما، حضرت امام(ره) نگران بوده اند که مبادا آقای محمدی عراقی نظرات پدر همسرشان یعنی آیت الله مصباح یزدی را در سپاه پیاده کنند! پس چرا همان حضرت امام(ره) ایشان را در حساسترین دوران سپاه یعنی دوران جنگ در این سمت گمارده اند؟! نظر حضرت امام(ره) که صریح است و مکتوب و این واقعیت هم که آقای محمدی عراقی در تمامی طول دوران جنگ در سمت یاد شده بوده اند قابل انکار نیست، پس بدون کمترین تردیدی باید گفت؛ شما آقایان مدعی اصلاحات دروغگو، تهمت زننده و تحریف کننده نظرات امام راحل هستید. آیا غیر از این است؟!
آقای محمدی عراقی، فرزند شهید، زندانی سیاسی دوران ستم شاهی و حاضر در عرصه های نبرد طی 8 سال جنگ تحمیلی بوده است. نیم نگاهی به صحیفه امام(ره) بیندازید و عباراتی را که حضرت امام(ره) در تمجید و تجلیل از آقای عراقی نوشته و بر زبان آورده اند نگاه کنید و... حالا بفرمائید که شما آقایان در آن دوران سخت کجا بوده اید؟! و زیر سایه کدام درخت عافیت نشسته بودید؟!
2- و اما هدف اصلی تحریف کنندگان نظر مبارک حضرت امام، مخدوش کردن چهره حضرت آیت الله مصباح یزدی بوده است. چرا؟!... پاسخ خیلی روشن است. و به قول رهبر معظم انقلاب، دقیقاً به همان علت که با شهید بهشتی مخالفت می ورزیدند و علیه شهید مطهری موضع می گرفتند. گناه شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید رجایی، شهید باهنر و... فقط این بود که با همه توان و با چنته علمی فراوان به حمایت از امام(ره) برخاسته و در مقابل دشمنان داخلی و خارجی امام راحل(ره) ایستاده بودند. از نگاه مدعیان اصلاحات آیت الله مصباح یزدی نیز مرتکب همین گناه شده است. زیرا در حالی که اسلاف طیف یاد شده، سنگ جدایی دین از سیاست و حمایت از انجمن حجتیه را به سینه می زدند، آیت الله مصباح یزدی- به گواهی اسناد موجود از آن دوران یعنی دهه 40- با توان علمی خود رسواگر انجمن حجتیه و حامیان درباری این گروه منحرف بود. این جمله آیت الله مصباح برای همه شناخته شده است که وقتی انجمن حجتیه ای ها- سران این گروه منحرف مورد نظر است- اعلام می کردند قبل از ظهور حضرت صاحب(عج) نباید در پی تشکیل حکومت بود! آیت الله مصباح خطاب به آنان گفته بود، چرا برای استفاده از سهم مبارک حضرت امام زمان علیه السلام منتظر ظهور و کسب اجازه از ایشان باقی نمی مانید و به راحتی آن را مصرف می فرمائید؟!
وقتی مدعیان اصلاحات همین تز جدایی دین از سیاست را در قالب «سکولاریزم» به میدان آوردند و با حمایت آشکار مجامع بیرونی در پی حذف ارزش های اسلامی و انقلابی بودند، آیت الله مصباح یزدی- باز هم به گواهی دهها کتاب، صدها جزوه و هزاران ساعت نوار سخنرانی که از ایشان موجود است- یکی از برجسته ترین دانشمندان دینی و انقلابی بود که در مقابل این موج انحرافی ایستاد و بی آنکه از هجوم دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها، از جمله و مخصوصاً برخی از مدعیان اصلاحات کمترین هراس و تردیدی به خود راه بدهد با احاطه و اشراف مثال زدنی و کم نظیر خود بر علوم حوزوی و فلسفه و مبانی اندیشه غرب، از آموزه های اسلامی و نظرات مبارک حضرت امام(ره) دفاع کرد. آیا بر اساس داستان جعلی شما، حضرت امام(ره) از ترویج این دیدگاهها در سپاه نگران بودند؟! شاید می خواهید بگوئید که آن بزرگوار خواستار ترویج دیدگاه انحرافی انجمن حجتیه و نظرات سکولاریستی طرفداران آمریکا در سپاه بودند؟!
3- نظرات و دیدگاههای آیت الله مصباح یزدی تماماً مکتوب و موجود است و معلوم نیست چرا مدعیان اصلاحات به جای داستانسرایی و جعل و تحریف نظرات حضرت امام(ره) برای مقابله با این دانشمند الهی، راه نزدیکتری را انتخاب نکرده و نظرات ایشان را نقد نمی کنند؟ و یا نظرات ایشان را با دیدگاههای خود در دوران اصلاحات نظیر «بسیج عامل خشونت است»! «فرهنگ شهادت طلبی خشونت آفرین است»!، «امام حسین علیه السلام قربانی خشونت جدش رسول الله(ص) در بدر و احد شد»!، «دیدگاههای امام خمینی باید به موزه تاریخ برود»!، «ائمه معصومین(ع) هم قابل نقد هستند»! و ... مقایسه نمی کنند تا بر همگان آشکار شود چه کسانی در خط مبارک حضرت امام(ره) گام برداشته اند و چه کسانی به بهانه خط امام(ره) نسخه های آمریکایی در حمایت از سرمایه داران و مرفهین بی درد را پیچیده اند. این راه که خیلی گویاتر است. چرا از این فرمول منطقی استفاده نمی کنید؟ می ترسید؟! از چه؟ از رسوایی؟... حق دارید!
4- طیف یاد شده که اخیراً به تحریف سخنان حضرت امام(ره) روی آورده اند برای مقابله با آیت الله مصباح یزدی داستان جعلی دیگری نیز ساخته و بارها به آن دامن زده اند و آن، اینکه می گویند در یکی از سال های سیاه رژیم طاغوت- سال 1356- که حضرت امام عزای عمومی اعلام کرده بودند، آیت الله مصباح برخلاف نظر ایشان، در موسسه خویش جشن نیمه شعبان را برپا کرده بود! که تحقیقات مستند و موجود به وضوح نشان می دهد این نیز یک دروغ دیگر است. موسسه یاد شده همان موسسه در راه حق بود که اولاً؛ در آن هنگام مدیریت این موسسه با حضرات آیات، استادی، خرازی و شهید حقانی بود که در تاریخ یاد شده شهید حقانی توسط ساواک دستگیر شده و در زندان به سر می برد. بنابراین مسئولیت موسسه با آیت الله مصباح نبود که تصمیم به جشن و سرور بگیرند.
ثانیاً؛ در آن زمان، موسسه در راه حق را برای نوسازی، تخریب کرده بودند و طلاب و شاگردان در یک محل موقت به کسب تحصیل مشغول بودند. بنابراین مکانی برای برپایی جشن نیمه شعبان و مخالفت با نظر مبارک حضرت امام(ره) وجود نداشت، ثالثاً؛ به گواهی تمامی بزرگان حوزه، اساساً موسسه در راه حق آن سال از برپایی جشن و سرور به علت تحریم حضرت امام اجتناب ورزیده و این نظر را هم اعلام کرده بود. رابعاً؛ حضرات آیات استادی و خرازی به عنوان مسئولان موسسه در راه حق، این داستان سرایی علیه آیت الله مصباح یزدی را به شدت تکذیب کرده اند و...
5- و در پایان این نوشته که فقط اندکی از بسیارهاست، اشاره به نظر رهبر معظم انقلاب درباره حضرت آیت الله مصباح یزدی را خالی از لطف نمی دانیم. ایشان می فرمایند؛
«بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم. اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا، این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند... این هجوم های تبلیغاتی که به شخصیت های برجسته و انسان های والا و بااخلاق برجسته وارد می کنند، نشان دهنده اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتا این شخصیت عزیز، جزو شخصیت هایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاس گزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند! حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آن جا را دشمن زود تشخیص می دهد، چون حسابگر است. دشمن آن جا را می شناسد و به مقابله اش می آید. با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند.»
حسین شریعتمداری
87/2/3
8:53 ص
بهداد: به هیچ مقامی به اندازه احمدینژاد توهین نشده
معاون اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور تاکید کرد: هیچگاه در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یک مقام عالی اجرایی به اندازه دکتر احمدی نژاد مورد توهین قرار نگرفت و هیچ گاه تا این اندازه، مخالفان و منتقدان تحمل نشده بودند.
محمدجعفر بهداد معاون ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور در گفتگو با فارس، درباره توهین روزنامه اعتماد ملی به مردم و رئیس جمهور، گفت: میزان بردباری دولت نهم و شخص رئیس جمهور در برابر تهاجمات لفظی و قلمی در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بی سابقه بوده است.
وی افزود: اگر پژوهشی بیطرفانه و علمی صورت گیرد این واقعیت اثبات خواهد شد که هیچگاه در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یک مقام عالی اجرایی به اندازه دکتر احمدی نژاد مورد توهین قرار نگرفت و جالب است که هیچ گاه تا این اندازه، مخالفان و منتقدان تحمل نشده بودند.
بهداد ادامه داد: مطلب موهن روزنامه اعتماد ملی را باید در ادامه برخوردی که از روی جهل یا تعصب سیاسی کور با دولت نهم میشود دانست و متاسفانه همیشه نیروهای جوان و جویای نام مورد سوء استفاده عناصر سیاسی کار و پرده نشین قرار می گیرند؛ چنانچه طی سالهای حاکمیت دوم خردادیها، از این جوانان به عنوان نیروهای میدانی برای بدترین برخوردها با اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی استفاده کردند و پس از آن، به تشویق ایشان برای پیوستن به سامانههای سیاسی و رسانهای ضدانقلاب در خارج از کشور پرداختند که بنده اطلاع دارم بیشتر آنها در وضعیت بغرنجی به سر میبرند.
معاون ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور با بیان اینکه شهامت جناب آقای کروبی به پذیرش خطا قابل ستایش است و از ایشان که یار وفادار امام عزیز بودند جز این هم انتظاری نیست، اظهار داشت: اما افزایش این موارد در روزنامه تحت مدیریت آقای کروبی بیش از هرکس دیگر به موقعیت ایشان لطمه وارد میکند. جناب آقای کروبی باید مراقبت کنند تا رسانه ایشان به پاتوق مخالفان مردمسالاری دینی تبدیل نشود، زیرا کسانی که دکتر احمدی نژاد را مانع ادامه ویژه خواریهای سیاسی و اقتصادیاشان میدانند، طبیعی است که از طریق عوامل واسطه خود مردم را به خاطر انتخاب این رئیس جمهور مکتبی مورد شماتت قرار دهند.
87/2/3
8:46 ص
Time Warner
همانگونه که از نامش پیداست، این شرکت نتیجهی پیوستن چند شرکت رسانهای آمریکایی به یکدیگر است. شرکتهایی همچون برادران وارنر، تایم و AOL که هرکدام در رشتهی خود یکی از بزرگترینها بودند.
تایموارنر جایزهی جوبیلی را به پاس پشتیبانی طولانی و همهجانبه از اسراییل، از بنیامین نتانیاهو (نخستوزیر پیشین این رژیم) دریافت کرده است.
نزدیک به یکسوم از همهی سرمایهگذاریهای شرکت، در سرزمینهای اشغالی انجام میشود و در همین راستا، همهی سهام شرکتهای اسراییلی Ubique و ICQ را خریده است. ICQ شرکت ناشر و سازندهی نرمافزاری برای گفتگوی اینترنتی (چت) است که توسط چهار جوان اسراییلی، با هدف عرضهی شیوهی جدید ارتباط از راه دور بنیان نهاده شده و هماکنون طرفداران زیادی دارد.
به گزارش نشریهی یهودی جروزالمپست در سال 1380، یکی از نهادهای یهودی آمریکا از این شرکت و دو مجتمع اقتصادی دیگر، به پاس پشتیبانی مالی از اسراییل تقدیر کرد
87/2/3
8:44 ص
نامه انتقادی رئیسجمهور به رئیس مجلس
رئیس جمهور در نامهای به رئیس مجلس از وی به خاطر نسبت دادن اتهام نادرست عدم ابلاغ سه قانون مصوب مجلس انتقاد کرد.
روز گذشته خبرگزاریها از ابلاغ سه قانون از سوی رئیس مجلس در پی استنکاف این وظیفه توسط رئیس جمهور خبر دادند.
متن کامل نامه دکتر محمود احمدینژاد به دکتر حداد عادل به این شرح است:
جناب آقای دکتر حداد عادل
رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
سلام علیکم؛
متأسفانه بار دیگر با اقدام غیرقابل تفسیر جنابعالی و به بهانه عدم ابلاغ قوانین مجلس شورای اسلامی فرصت جدیدی برای تداوم فشار و ایراد اتهامات بیاساس به دولت توسط بدخواهان فراهم و موجب تعجب همگان شد. اینک مطابق اصل 113 قانون اساسی موارد زیر را متذکر میگردد:
1- طبق اصل 123 قانون اساسی امضاء و ابلاغ قوانین از وظایف اختصاصی رییس جمهور است و رییس جمهور طبق اصل مزبور پس از ابلاغ قوانین از سوی مجلس در مورد توشیح و ابلاغ قوانین مورد نظر نیز اقدام نموده است که معاونت حقوقی رئیسجمهور سوابق موضوع را برای شما ارسال کرده است. بنابراین اقدام شما در این خصوص نقض آشکار اصل 123 قانون اساسی است.
2- این اقدام شما مستلزم نسبت دادن استنکاف و خودداری رئیسجمهور از ابلاغ قوانین است که مطابق مستندات ارائه شده به جنابعالی، نسبتی کاملاً ناروا است. کافی بود با مراجعه به سوابق و بایگانی مجلس شورای اسلامی، رونوشت ابلاغ قوانین را ملاحظه مینمودید.
اینک چند سوال مطرح است:
1- علت تعجیل در این اقدام خلاف قانون چیست؟ به فرض که مطلع شدید که قانونی از 9 ماه قبل ابلاغ نشده است؛ آیا شایسته نبود که سه دقیقه وقت نیز برای یک مکالمه ساده تلفنی و سوال از مسؤول مربوطه در معاونت حقوقی رییس جمهور اختصاص مییافت و این بدعت ناروا در روابط قانونی و حقوقی کشور پایهگذاری نمیشد. راستی این همه عجله برای چیست؟
2- مسؤولیت افتراء (استنکاف و خودداری از اجرای قانون اساسی) به رئیسجمهور و زمینهسازی برای هجمه به او به عهده چه کسی است و چگونه باید به تخلف شما رسیدگی شود و این آسیب چگونه قابل جبران است؟
3- بیاعتنایی به قانون اساسی و تخلف از آن به وسیله رییس مجلس قانونگذاری چگونه قابل تفسیر و توجیه است و آیا ضربه به ارکان قانونگذاری کشور محسوب نمیشود؟
4- آیا رواست دولتی را که به گناه عدالتخواهی و استیفای حقوق و عزت ملت از ناحیه همه مستکبران و مفسدان تحت شدیدترین هجمهها قرار دارد به بهانههای واهی مورد هجوم قرار داد.
برادرانه و متواضعانه عرض میکنم که این فرصتها توسط ملت بزرگ فقط و فقط برای خدمت به مردم و صیانت از عزت ایران عزیز اعطا شده است. باید مراقبت کنیم که بدخواهان این فرصت را که نعمتی الهی است به نقمت بدل نکنند. اگر نبود، بدعت تخلف آشکار از قانون اساسی اینجانب هرگز اقدام به این مکاتبه نمینمودم لکن این را برای پاسداشت از قانون اساسی و ثبت در تاریخ ضروری میدانم.
از خداوند متعال توفیق همگان را در خدمتگزاری صادقانه به ملت و صیانت از قانون اساسی به عنوان میثاق ملی مسألت دارم.
محمود احمدینژاد
پیام رسان